Reading view

There are new articles available, click to refresh the page.

فاز بی‌قیدی و بی‌ اهمیتی در معامله گری

فاز بی‌قیدی و بی‌اهمیتی در معامله گری

 مقدمه:


منظور از فاز بی‌قیدی در معامله‌گری، همان موقعی است که با خودتان می‌گویید «اصلا به دَرَک! هرچی می‌خواد بشه، بشه. دیگه هیچی واسم مهم نیست». این مرحله خطرناک‌ترین مرحله‌ای است که یک معامله‌گر می‌تواند تجربه کند.

در این شرایط شما دیگر روی خودتان کنترل ندارید و همچنین دیگر چگونگی عملکرد خودتان در بازار برای شما مهم نیست. در این لحظه تنها چیزی که برای شما اهمیت دارد این است که ضررهای وارده و پول‌های از دست رفته را جبران کنید یا اینکه برای اثبات حقانیت خودتان در بازار، یک معامله سودآور و موفق انجام دهید.

وقتی وارد این فاز می‌شوید، دیگر نمی‌توانید به‌درستی فکر کنید. همه‌چیز از کنترل شما خارج می‌شود. به‌ عبارتی، شما انقدر اشتباه کرده‌اید و پول از دست داده‌اید، که دیگر باور ندارید که بتوانید عملکرد درستی داشته باشید. اساسا در این فاز و این شرایط، داشتن عملکرد صحیح و اصولی دیگر برای شما اولویتی ندارد.

شما فقط خودتان را در نظر دارید و هیچ چیز دیگری را نمی‌بینید و کاملا کورکورانه عمل می‌کنید. در این حالت، شما فقط می‌خواهید به هر قیمتی، نیازهای احساسی خودتان را برطرف کنید.

اما واقعیت این است که، بازار هیچ اهمیتی به شما نمی‌دهد!

این فاز بی‌قیدی و بی‌اهمیتی فقط یک نتیجه برای شما خواهد داشت: فروپاشی ذهنی.

چگونه از ورود به فاز بی‌قیدی جلوگیری کنیم؟

قانون اول نیوتن: هر جسمی مادامی که تحت تأثیر یک نیروی خارجی قرار نگرفته، یا ساکن است یا به حرکت خود در مسیر مستقیم ادامه می‌دهد.

الگوها و عادت‌های منفی معاملاتی شما هم به همین صورت شکل می‌گیرند. کمی فکر کنید:

مسئله یا موضوعی باعث می‌شود احساس گناه یا احساسات منفی بعد از ارتکاب یک اشتباه در شما ایجاد شود. شاید حتی اصلا متوجه این احساس هم نشوید، اما بذر این احساس در ذهن ناخودآگاه شما کاشته شده است. سپس شما برخلاف قوانین معاملاتی خودتان وارد یک معامله می‌شود و در نتیجه باز هم احساسات منفی بیشتری را تجربه می‌کنید. اگر هرچه زودتر متوجه این مسئله نشوید (این آگاهی مثل نیروی اصطلکاکی است که خلاف جهت حرکت جسم عمل می‌کند)، این احساسات منفی درون شما رشد می‌کنند و بزرگتر می‌شوند. بنابراین اگر از رشد و پیشرفت آن‌ها جلوگیری نشود، ممکن است دیگر خیلی دیر شود و ناگهان خودتان را ببینید که مشغول انجام معاملات انتقام‌جویانه هستید.

مغز ما سعی دارد شرایط بعدی را بررسی کند

ما مدام در شرایط و موقعیت‌های مختلف زندگی، در حال بررسی اتفاقات بعدی هستیم: «بعد از انجام فلان کار، اوضاع بهتر میشه یا تو درد سر می‌اُفتم؟ بعدش خوشحال میشم یا نه، قراره اذیت بشم؟»

وقتی کنترل خودتان را از دست بدهید، کورکورانه عمل می‌کنید و دیگر چیزی را نمی‌بینید و بنابراین، دیگر نمی‌توانید بررسی کنید که اقدامات شما چه عواقبی در پی دارند. در نتیجه شما تنها قدرت و توانایی خودتان را از دست می‌دهید، یعنی همان توانایی کنترل رفتار و عملکرد خودتان.

احساسات شما چندین مرتبه به شما هشدار دادند که این طرز رفتار را متوقف کنید. آن‌ها فریاد می‌زدند که دیگر کافی است! اما در گرماگرم آن لحظات، شما به ابزار آگاهی مجهز نبودید که خودتان را کنترل کنید و دست از رفتارهای اشتباه بردارید. به عبارتی، هیچ اصطکاکی سر راه عملکرد اشتباه شما وجود نداشت و در نتیجه، به مرور مشکلات بزرگ و بزرگتر شدند.

می‌توان گفت تمام این اتفاقات یک مسیر واضح و مشخص را طی می‌کنند. اینطور نیست که به یکباره شما وارد فاز بی‌ توجهی شوید، بلکه پیش از آن مراحل دیگری را می‌گذرانید.

معمولا مراحل اولیه، خطرات خیلی کمتری دارند و می‌توانید به‌راحتی متوجه آن‌ها بشوید. اما همین که به اجرای معاملات خود ادامه می‌دهید، آگاهی از وضعیت احساسات و متوقف کردن آن‌ها به‌تدریج سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود، تا جایی که دیگر نفس و منیّت شما، آگاهی شما را کور می‌کند.

بنابراین اگر می‌خواهید از رسیدن به این فاز و مرحله نهایی جلوگیری کنید، بایستی بدانید که قبل از رسیدن به این مرحله، مشخصا چه مراحل دیگری را پشت سر می‌گذارید.

مسلما این مراحل برای هر فرد و معامله‌گری می‌تواند متفاوت باشد. اما معمولا از مراحل کم‌خطر و کنترل‌پذیرتر شروع می‌شوند و به مراحل خیلی خطرناک منتهی می‌شود. خودتان توضیح بدهید که در هر مرحله چه اتفاقاتی رخ می‌دهد: احساسات، افکار مختلف، حرف زدن با خودتان، اقدامات، محرک‌ها

به مثال زیر توجه کنید:

فاز صفر همان فاز کنترل است. یعنی خیلی آرام و خونسرد و متمرکز هستید.

در فاز اول یک چیزی در ابعاد کوچک شما را تحریک می‌کند. احساس برآمده از آن محرک خیلی کوچک و ظریف است. مثلا ممکن است ناشی از یک اشتباه کوچک باشد یا به علت ضرر روز قبل باشد که سعی دارید زودتر آن را جبران کنید.

فاز دوم زمانی فعال می‌شود که اولین ضرر روز را تجربه می‌کنید. در این موقعیت، شما کمی عصبانی هستید، اما با اینحال همچنان می‌توانید کمابیش بازار را به‌خوبی تحلیل کنید.

در فاز سوم احساس می‌کنید که عصبانیت شما بیشتر شده است. نمی‌توانید خاطره ضرر قبلی را فراموش کنید. همین امر باعث می‌شود وارد معامله‌ای شوید که خارج از قوانین معاملاتی شماست. وقتی متوجه این مسئله می‌شوید، همزمان هم احساس گناه می‌کنید و هم اینکه می‌خواهید زودتر پول از دست رفته را بدست آورید.

فاز چهارم زمانی فعال می‌شود که یک موقعیت معاملاتی خیلی خوب را از دست بدهید. یعنی شما می‌خواستید وارد آن معامله بشوید، اما ترس از ضرر کردن باعث شد از ورود به معامله خودداری کنید. حالا دیگر احساس می‌کنید که کنترل خودتان را از دست داده‌اید. چرا که نه تنها ضرر کرده‌اید، بلکه یک فرصت معاملاتی عالی که می‌توانست سود امروز شما را تأمین کند را هم از دست داده‌اید.

در فاز پنجم دیگر هیچ چیزی را نمی‌بینید و فقط سعی دارید تمام اشتباهات و ضررهای گذشته را جبران کنید. به همین خاطر، حجم معاملات بعدی خودتان را افزایش می‌دهید و در نتیجه باز هم بیشتر و بیشتر ضرر می‌کنید. شما تمام قوانین استراتژی خودتان را زیر پا گذاشته‌اید و در این مرحله کاملا کورکورانه عمل می‌کنید … .

البته مجددا تکرار می‌کنم که این فقط یک مثال بود و ممکن است برای هر فردی، این مراحل متفاوت باشد.

یک ضرب‌المثل است که می‌گوید «دوستانت را نزدیک و دشمنانت را نزدیک‌تر نگه دار».

اگر می‌خواهید مشکلات خودتان در زمینه معامله‌گری را حل کنید، باید دشمن خودتان را بشناسید، یعنی همان الگویی که مشکلات شما مطابق آن شکل می‌گیرند.

کل هدف این تمرین عبارت است از:

۱) آگاهی خودتان را پیرامون این مسئله افزایش دهید که مشکلات شما در چه شرایطی شکل می‌گیرند و رشد می‌کنند.

۲) آگاهی خودتان را برای جلوگیری از ورود به فاز بی‌قیدی افزایش دهید.

به هنگام معامله کردن این مراحل را به خاطر داشته باشید و حتی برای خودتان ساعت تعیین کنید که ببینید در فواصل زمانی مختلف چه احساساتی دارید و در چه فازی هستید.

برای خودتان یک برنامه عملی داشته باشید که بتوانید با بکارگیری آن به تعادل برگردید. یعنی ذهن و سیستم درونی خودتان را دوباره راه‌اندازی کنید. هرچه زودتر عدم تعادل را تشخیص دهید، راحت‌تر می‌توانید به فاز صفر برگردید.

شاید سؤال کنید «اگر در فاز بی‌قیدی بودم چطور؟ چی کار کنم که از اون فاز خارج بشم؟»

این خیلی سوال خوبی است. پاسخ این سوال این است : اگر آگاه هستید که در این فاز قرار دارید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که خودتان را از خطر خودتان حفظ کنید.

در این موقعیت باید هرچه سریع‌تر از بازار و نمودار و معامله کردن فاصله بگیرید. و این کار راحتی نیست، به این خاطر که در این فاز شما کاملا کورکورانه رفتار می‌کنید. اصلا در این شرایط شما معامله نمی‌کنید، بلکه قمار می‌کنید. بهترین عملکرد فاصله گرفتن از فضای معاملات است.

حرف آخر

پیش از اینکه مشکلات شما ابعاد بزرگتری پیدا کنند، می‌توانید نشانه‌های آن را تشخیص دهید. اگر بتوانید مراحل مختلف الگوی رشد و پیشرفت مشکلات خود را مشخص کنید، در این صورت می‌توانید خیلی راحت‌تر مداخله کنید و اجازه ندهید کار به فاز بی‌ توجهی و بی اهمیتی کشیده شود.

چالشی که برای شما در نظر دارم این است که اطلاعات مربوط به این مراحل مختلف را در طول مدت‌زمان معاملات خود جمع‌آوری کنید، سپس آن‌ها را از کم‌خطرترین تا مؤثرترین و خطرناک‌ترین عوامل دسته‌بندی کنید. سپس در طول کار، دقت کنید که در کدامیک از مراحل و دسته‌بندی‌‌هایی که خودتان مشخص کرده‌اید، قرار دارید، در این صورت خیلی به‌موقع می‌توانید اقدامات مناسب و لازم را انجام دهید.

 

گرداوری و ترجمه : آکادمی ویو

4.4/5 - (101 امتیاز)

نوشته فاز بی‌قیدی و بی‌ اهمیتی در معامله گری اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

چگونه روی استراتژی معاملاتی خود مسلط شوید

چگونه روی استراتژی معاملاتی خود چیره شوید


در مقاله این هفته می‌خواهم یک تکنیک ثابت شده برای تسلط روی استراتژی معاملاتی در بازارهای مالی و فارکس را به شما توضیح دهم. اگر مقالات سایت آکادمی ویو را مطالعه کرده باشید، می‌دانید که در خیلی از آن‌ها روی تسلط بر استراتژی معاملاتی تأکید داشته‌ام. اما در این مقاله می‌خواهم به اصل مطلب بپردازم، یعنی اینکه واقعا چگونه می‌توانید روی یک استراتژی معاملاتی مسلط شوید و اصلا چرا تسلط داشتن روی استراتژی مهم است.

اکثر معامله‌گران با این موضوع مشکل دارند که برای مدتی فقط روی یک روش معاملاتی تمرکز کنند، تا حدی که واقعا معامله کردن صحیح با استفاده از آن روش را کاملا یاد بگیرند. براساس تجربه‌ای که از مشاهده و آموزش دادن به هزاران معامله‌گر کسب کرده‌ام، متوجه شده‌ام معامله‌گرانی که تنها روی یادگیری یک روش ورود به معامله یا ستاپ معاملاتی تمرکز می‌کنند، معمولا افرادی هستند که در این حرفه به موفقیت می‌رسند. من در دوره پرایس اکشن فراکتالی هم همیشه به دانشجویان تأکید می‌کنم که هر بار تمام توجه خود را روی یک ستاپ معاملاتی متمرکز کنند، تا حدی که احساس کنند واقعا در آن روش معاملاتی «استاد» شده‌اند، سپس می‌توانند سراغ روش‌های دیگر هم بروند و ستاپ‌های معاملاتی دیگری را هم یاد بگیرند.

اینکه معامله‌گر هر بار فقط روی یک استراتژی معاملاتی تمرکز کند، باعث می‌شود آشفتگی‌های فکری از بین بروند، تعداد تصمیمات معاملاتی به حداقل برسند و در نتیجه ذهن شفاف و متمرکزی برای خود ایجاد کند.

 

 

چرا باید در استراتژی معاملاتی خود «استاد» شوید؟

می‌دانم این مطلب ممکن است خیلی واضح به نظر برسد، اما شما باید قبل از اینکه معامله کردن در یک حساب واقعی (ریِل) را شروع کنید، روی استراتژی معاملاتی خود مسلط شوید. حالا شاید بپرسید اگر این مطلب انقدر واضح است، چرا دوباره آن را بیان می‌کنم؟ پاسخ خیلی ساده است، از آنجاییکه هر روز با معامله‌گران زیادی در ارتباط هستم، خیلی خوب می‌دانم که بسیاری از آن‌ها بدون اینکه کوچکترین اطلاعی از استراتژی معاملاتی خود و نحوه معامله کردن با آن داشته باشند، یک حساب با پول و سرمایه واقعی ایجاد می‌کنند و شروع می‌کنند به کار کردن. بسیاری از معامله‌گران «فکر می‌کنند» یا «احساس می‌کنند» که کاملا از استراتژی معاملاتی خود مطلع هستند و نحوه کار کردن با آن را به خوبی می‌دانند. اما واقعیت این است که بسیاری از معامله‌گران مبتدی یا افرادی که هنوز به درآمد مستمر نرسیده‌اند، واقعا هنوز روی یک استراتژی معاملاتی به تسلط نرسیده‌اند.

از خودتان این دو سؤال را بپرسید: آیا از تمامی قسمت‌های استراتژی معاملاتی خودم اطلاع کامل دارم؟ آیا به مرحله‌ای رسیده‌ام که بعد از ۵ یا ۱۰ دقیقه بررسی و نگاه کردن به نمودارها، خیلی سریع بتوانم بگویم که یک ستاپ معاملاتی خوب در حال حاضر وجود دارد یا خیر؟ اگر نمی‌توانید کاملا صادقانه به هر دوی این دو سؤال پاسخ «بله» بدهید، در این صورت شما هنوز به استراتژی معاملاتی خود مسلط نیستید و در نتیجه آمادگی لازم برای معامله کردن در یک حساب واقعی را ندارید.

 

در یکی از مقالات درباره معامله‌ کردن مثل یک تک‌تیرانداز صحبت کرده‌ام. نکته اصلی این مقاله این بود که بهترین سبک و سیاق معامله کردن این است که کاملا آسوده‌خاطر و بدون تشویش و استرس و بصورت گزینشی کار کنید. اما چگونه می‌توانید به این مرحله برسید که در کمال آرامش و با اعتمادبه‌نفس بالا معامله کنید؟ برای این منظور، شما باید در ابتدا روی استراتژی معاملاتی خود مسلط شوید، سپس به این درجه از مهارت می‌رسید که با یک مرتبه نگاه کردن مختصر و اجمالی به نمودارها، می‌توانید با اطمینان تصمیم بگیرید که معامله‌ای انجام بدهید یا ندهید. اگر در حال حاضر اینطور عمل نمی‌کنید، پس احتمالا ساعت‌ها مقابل نمودارها می‌نشینید و فکر می‌کنید، تا اینکه بالاخره هر طوری هست خودتان را در مورد یک سیگنال معاملاتی متقاعد می‌کنید و بعد متوجه می‌شوید که آن سیگنال واقعا ارزش معامله کردن را نداشته است. اگر این سناریو خیلی آشنا به نظر می‌رسد، به مطالعه مقاله ادامه دهید. به شما خواهم گفت چگونه این مشکل را حل کنید.

 

تمرکز کنید

بسیاری از معامله‌گران کلاً با تمرکز کردن مشکل دارند و این اصلا تعجب‌آور نیست. اساساً چطور می‌توانید با وجود تعداد زیادی از روش‌های معاملاتی مختلفی که در ذهن دارید، اخبار و رویدادهای اقتصادی و سایر عوامل و متغیرهای بازاری که هر روز به سمت شما روانه می‌شوند، تمرکز کنید؟

با وجود تمام سیستم‌ها و استراتژی‌های معاملاتی مختلفی که وجود دارد، چطور می‌توانید بدانید که آنچه انجام می‌دهید «درست» است یا نتیجه می‌دهد، وقتی نمی‌توانید روی کار و روش خود تمرکز کنید؟ پاسخ این سؤال این است که شما نمی‌توانید. مادامی که یک استراتژی یا سیستم معاملاتی را امتحان نکرده‌اید، نمی‌توانید از نتیجه‌بخش بودن آن اطلاع داشته باشید. و نکته مهم این است که شما باید از آن سیستم یا روش معاملاتی برای تعداد زیادی از معاملات استفاده کنید تا ببینید جوابگو هست یا خیر.

بسیاری از معامله‌گران با این موضوع که برای مدتی طولانی با یک روش معاملاتی کار کنند و نتیجه‌بخش بودن آن را بررسی کنند، مشکل دارند. چرا؟ به این دلیل که می‌خواهند همزمان چندین مسئله را حل کنند. یعنی می‌خواهند با ۱۰ اندیکاتور متفاوت کار کنند، یا می‌خواهند همزمان در ۳۰ بازار مختلف با ۵ روش مختلف معامله کنند. واقعیت این است که روش ورود به معامله، راحت‌ترین قسمت حرفه معامله‌گری است و در عین حال، معامله‌گران همین بخش از کار را بیش از اندازه پیچیده می‌کنند.

چگونه برای مسلط شدن روی استراتژی معاملاتی خود، تمرکز می‌کنید؟ این کار خیلی ساده است. شما باید استراتژی معاملاتی خود را به قسمت‌های کوچکتر تجزیه کنید و آن را از پیچیدگی خارج کنید. این نکته خیلی مهمی است که برای مسلط شدن روی هر چیزی در زندگی می‌توانید از آن استفاده کنید، مثل خواندن یک کتاب، مطالعه کردن برای یک امتحان یا حل کردن مسائل کاری. اگر هر مسئله‌ای را به قسمت‌های کوچکتر آن تجزیه کنید، می‌توانید به جای اینکه همزمان چندین کار مختلف انجام دهید، روی هر قسمت خیلی بیشتر تمرکز کنید. این کار باعث می‌شود خیلی سریع‌تر و مؤثرتر به هدف بزرگی که دارید دست پیدا کنید.

چگونه روی یک ستاپ پرایس‌اکشن مسلط شوی

حالا بیایید ببینیم چگونه می‌توانید هر بار روی یک ستاپ پرایس اکشنی مسلط شوید. منتها قبل از پرداختن به مطلب توجه داشته باشید که وقتی می‌گویم «یک ستاپ» منظورم «فقط» یک پین‌بار و دیگر انواع الگوهای کندلی نیست. یک ستاپ یا استراتژی پرایس اکشنی، فقط شامل کندل‌استیک و انواع آن نیست، بلکه بایستی شرایط پیرامون آن منطقه نیز در نظر گرفته شود.

در مثال‌های زیر می‌خواهیم روی ستاپ پین‌بار تایم‌فریم روزانه که در سطوح حمایتی و مقاومتی افقی مهم تشکیل می‌شوند، مسلط شویم. بنابراین، شما به هیچ معامله‌ای ورود نمی‌کنید مگر اینکه یک پین‌بار واضح در یک سطح حمایتی یا مقاومتی افقی مهم شکل بگیرد. حالا بیایید مثال‌ها را بررسی کنیم:

در نمودار زیر می‌توانیم ۴ نمونه را ببینیم که با معیارهای معاملاتی ما مطابقت دارند، یعنی تنها پین‌بارهایی از تایم‌فریم روزانه که روی سطوح حمایتی یا مقاومتی مهم قرار دارند. این تنها ستاپ معاملاتی شما خواهد بود، تا زمانی که احساس کنید کاملا روی آن مسلط شده‌اید.

 

در نمودار زیر، می‌توانیم نمونه دیگری از تشکیل پین‌بار در تایم‌فریم روزانه مربوط به جفت‌ارز USDJPY را مشاهده کنیم که از سطح حمایتی مهم در قیمت ۷۹٫۲۰ دور شده‌ است. همانطور که می‌بینید قیمت پس از این پین‌بار یک روند صعودی شدید را آغاز کرده که هنوز هم ادامه دارد.

در نمودار زیر هم مجددا به دنبال نمونه‌هایی هستیم که یک پین‌بار در تایم‌فریم روزانه در نزدیکی یا روی یک سطح حمایتی یا مقاومتی افقی مهم تشکیل شده باشد.

نکته مهمی که در خصوص اینگونه استراتژی‌های معاملاتی وجود دارد که در آن‌ها باید به دنبال یک سطح مهم حمایتی یا مقاومتی باشید، این است که شما حتما باید صبر کنید که یک سطح مهم شکل بگیرد. به همین دلیل است که در نمودار مربوط به جفت‌ارز USDCHF (آخرین مثال)، من اولین پین‌باری که روی سطح حمایتی در تاریخ دوم ژانویه وجود دارد را به عنوان یکی از نمونه‌های این ستاپ معاملاتی علامت نزدم. به این خاطر که زمانی که این پین‌بار شکل گرفته بود، هنوز این سطح حمایتی وجود نداشت، بنابراین این سطح، یک «سطح مهم» نبود و در نتیجه با معیارهای «ستاپ معاملاتی» ما که فقط روی آن تمرکز داریم، مطابقت نداشت.

برای اینکه تمرین تسلط پیدا کردن روی یک ستاپ معاملاتی نتیجه‌بخش باشد، واقعا باید از قوانینی که برای ستاپ معاملاتی خود وضع می‌کنید و قصد دارید روی آن مسلط شوید، کاملا پیروی کنید. در این مثال، «قوانین» ستاپ معاملاتی ما عبارتند از:

۱) سطوح واضح یا مهم قیمتی را در تایم‌فریم روزانه مشخص کنید.

۲) به دنبال پین‌بارهای برگشتی واضحی باشید که در نزدیکی یا روی این سطوح شکل گرفته باشند. یعنی پین‌بارهایی که نشان‌دهنده برگشت قیمت از آن سطوح هستند و (یا) یک شکست کاذب ایجاد کرده‌اند.

اما به خاطر داشته باشید که همیشه در پرایس اکشن و حتی همین قوانین ساده هم قدری نظر و صلاحدید خود معامله‌گر دخیل است. به عنوان مثال شما هستید که باید تصمیم بگیرید آیا یک پین‌بار واقعا «واضح» است یا یک سطح مقاومتی یا حمایتی واقعا سطح «مهمی» است یا خیر. اما این‌ها مواردی هستند که شما به آسانی می‌توانید در طول زمان و از طریق آموزش و تمرین برطرف کنید.

در آخر …

 

 

معامله‌گران حرفه‌ای هرگز مقابل نمودارها نمی‌نشینند و فکر کنند که حالا باید چه کاری انجام دهند. آن‌ها از قبل می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند. آن‌ها فقط صبر می‌کنند تا شرایط مناسبی ایجاد شود و دلیل و منطقی برای ورود به معامله داشته باشند. اطلاع داشتن از این شرایط و اینکه دقیقا به چه شکلی هستند و نحوه معامله کردن با آن‌ها چگونه است، کار آسانی است که شما هم می‌توانید با بکار گرفتن مطالب و نکات این مقاله به آن دست پیدا کنید. در ابتدا باید تصمیم بگیرید که روش شما برای ورود به معامله چیست. سپس باید تصمیم بگیرید که چگونه با استفاده از این روش معامله کنید. ترکیب‌های بسیار زیادی از ستاپ‌های پرایس‌اکشنی وجود دارد که می‌توانید آن‌ها را یاد بگیرید و روی آن‌ها مسلط شوید. در نهایت، تمام این ستاپ‌هایی که روی آن‌ها تسلط پیدا می‌کنید، به مرور «تصویری از بازار» برای شما ترسیم می‌کنند و شما دیگر هر زمانی که به پرایس‌اکشن بازار نگاه می‌کنید، ذهنیت کاملا شفاف، روشن و مطمئنی نسبت به آن دارید.

اگر شما مانند یک معامله‌گر حرفه‌ای فکر و عمل نکنید، در این صورت هیچ وقت حرفه‌ای نمی‌شوید. پس شروع کنید و هر بار روی یک ستاپ‌ معاملاتی تمرکز کنید و مسلط شوید تا  به یک معامله‌گر پرایس‌اکشن «استاد» تبدیل شوید. در ابتدا روی حساب دِمو (آزمایشی) تمرین کنید و سپس روی یک حساب ریِل (واقعی) کار کنید. اگر بعد از چند ماه به درآمد مستمر رسیدید و تمایل داشتید می‌توانید به اضافه کردن یک ستاپ معاملاتی دیگر هم فکر کنید. در این مرحله، معامله‌گری همانند یک بازی می‌شود که در آن فقط باید صبر کنید تا ستاپ پرایس‌اکشنی که روی آن تسلط پیدا کرده‌اید، در بازار ظاهر شود. واقعا معامله‌گری می‌تواند به همین سادگی باشد.

 

گردآوری و بازنویسی : آکادمی ویو

 

 

 

 

4.5/5 - (61 امتیاز)

نوشته چگونه روی استراتژی معاملاتی خود مسلط شوید اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

چرا بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک، معامله‌گری را سخت (و یا ساده) می‌کند؟

چرا بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک، معامله‌گری را سخت (و یا ساده) می‌کند؟

مقدمه:


تا به حال اتفاق افتاده به قدری از انجام یک معامله عصبی شده باشید که اصلا از خیر آن گذشته و رهایش کرده باشید، اگر چه کاملا مطابق بر سیستم و برنامه معاملاتی که در دوره آموزش فارکس خود یادگرفته اید بوده است؟ یا اینکه از ضرر قبلی به اندازه‌ای عصبانی، آشفته و پریشان یا ناامید هستید که در موقعیت بعدی معامله‌ای انتقام‌جویانه انجام دهید؟از طرف دیگر، تاکنون “احساس درونی (احساس دل)” نسبت به اینکه معامله جاری با لمس حد ضرر بسته خواهد شد، یا اینکه احتمالا یک موقعیت خیلی خوب در حال شکل‌گیری است  و باید فورا به آن ورود کنید، را تجربه کرده‌اید؟

اگر این موارد برای شما نیز اتفاق افتاده (برای خودم هزاران باراتفاق افتاده)، پس خیلی خوش آمدید به مقاله  “چگونه بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک روی معامله‌گری اثرگذار هستند”.در این مقاله، ابتدا به تعریف روانشناسی فیزیولوژیک می‌پردازم.

سپس درباره اینکه بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک به چه طریقی معامله‌گری را مشکل می‌کنند و بر عملکرد روزانه شما تاثیر می‌گذارند صحبت می‌کنم.

در ادامه می‌پردازم به اینکه هر فردی خصوصیات مختلف بیولوژیکی یا روانشناسی-فیزیولوژیکی دارد که می‌توانند به شما در سودآوری بیشتر کمک کنند و اینکه چطور از این ویژگی‌ها به نفع خود استفاده کنید.

منظور از روانشناسی فیزیولوژیک چیست؟

روانشناسی فیزیولوژیک شاخه‌ای از علوم عصب‌شناسی (علم مغز و دستگاه عصبی مرکزی) است که بیان می‌کند چگونه شرایط ذهنی و واکنش‌های بیولوژیکی و روانشناسی-فیزیولوژیکی می‌توانند بر احوال، مهارت‌های شناختی، توانایی‌های تجزیه و تحلیل، ادراک، تصمیم‌گیری و ذهنیت شما تاثیرگذار باشند.

به بیانی ساده: حالت فعلی بدنی و مغزی شما بر توانایی‌های ذهنی شما موثر هستند، توانایی‌هایی که برای تصمیم‌گیری‌های معاملاتی و انجام معاملات سودآور حیاتی هستند.

اینطور در نظر بگیرید: بیولوژی اینکه چرا در معامله‌گری فارکس ضرر می‌کنید.

درک این موضوع بسیار ضروری است، به این خاطر که وقتی از مکانیزم‌های مختلف بیولوژیکی و روانشناسی-فیزیولوژیکی و نحوه اثرگذاری آن‌ها بر توانایی‌های ذهنی خود آگاهی داشته باشید، می‌توانید با استفاده از روش‌هایی با اثرات منفی آن‌ها مقابله کنید و به این ترتیب در زمان معامله‌گری تصمیمات اشتباه نگیرید.

چگونه بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک معامله‌گری را مشکل می‌کنند.

داشتن خواب راحت و کامل

در ابتدا با یک موضوع ساده شروع می‌کنم که به وضعیت کنونی من هم ارتباط دارد. شب گذشته اوقات خیلی خوب و مفرحی با دوستانم داشتم و تا دیروقت بیدار بودم و باعث شد ۲ ساعت کمتر بخوابم.

خواب برای بدن و مغز شما بسیار اهمیت دارد، چرا که الف) اجازه می‌دهد مغز شما سم‌زدایی کند، استراحت داشته باشد و خود را پاکسازی کند و ب) اجازه می‌دهد همزمان با اینکه اندام‌های داخلی مشغول پاکسازی و آماده‌سازی برای روز کاری بعدی هستند، بدن شما استراحت کند.

آیا می‌دانستید پژوهشی که توسط دکتر واکر(Dr. Walker) در آزمایشگاه خواب و تصویربرداری عصبی بِرکلی انجام گرفته نشان می‌دهد افرادی که کمتر از معمول (۶ ساعت) خوابیده‌اند، ۸۱ درصد لغات با مفهوم منفی (مانند عصبانیت، ترس و ضرر) را که با آن‌ها مواجه شده بودند را به یاد آورده‌اند و تنها ۳۱ درصد واژگان با بار معنایی مثبت را به یاد داشتند.

تفسیر: خواب کمتر از میزان مورد نیاز باعث می‌شود مغز شما تمایل زیادی به افکار منفی نشان دهد.

حال که ذهن شما برای دیدن حوادث منفی بیشتر از اتفاقات مثبت آمادگی دارد، فکر می‌کنید می‌تواند بر عملکرد و تصمیم‌گیری‌های معاملاتی شما موثر باشد؟

تا به حال اتفاق افتاده که در یک معامله موفق ناگهان نمودار قیمت در خلاف جهت شروع به حرکت کند و بلافاصله احساس “ترس و وحشت” کنید؟ این امر به دلیل بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک است که علیه شما عمل می‌کنند و معامله‌گری را دشوار می‌سازند. به همین علت است که از ضرر کردن و از دست دادن سرمایه هراس داریم.

جهت اطلاع … کمبود خواب  بطور تصاعدی افزایش می‌یابد … لذا کمبود خواب در طول یک بازه زمانی طولانی به شدت بر شرایط و ظرفیت ذهنی موثر است.

نمودار و تصویر زیر نشان می‌دهند که چگونه کمبود خواب در طول زمان بر مغز و عملکرد شما تاثیرگذار هستند.

تصویر ۱: چگونه کمبود خواب منجر به افت عملکرد می‌شود

تصویر ۲ : مغز شما در شرایط خواب کم یا زیاد

ترس از ضرر کردن

نمونه‌ای دیگر از اینکه چگونه بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک معامله‌گری را دشوار می‌کنند، ترس از ضرر کردن است.  “ترس” به حدی در ما نهادینه شده و ریشه کرده که سابقه آن به هزاران سال قبل و نیاکان ما برمی‌گردد، زمانی که بقا در گرو جنگ و مبارزه‌ برای غذا، جان‌پناه و امنیت بود و تلاش و کشمکشی سخت که یا به مرگ ختم می‌شد و یا با ادامه حیات همراه بود.

قانون از این قرار بود: “غذا بخور، غذا نشو.”

متاسفانه تجربیات اجداد ما در DNA ما وارد شده، به ویژه در DNA مغز و دستگاه عصبی. ۱۰٫۰۰۰ سال پیش، یک نفر از هر هشت نفر در راه محافظت از خانواده، جان خود را از دست می‌داد. این امر سبب شد در برابر “تهیدها” بیشتر احساس “ترس و وحشت” کنیم و لذا به نوعی “تمایل منفی” همراه با واکنش و پاسخ “جنگ، گریز یا میخکوب شدن” تبدیل شد.

خبر فوری: اگر چه در قرن بیست و یکم زندگی می‌کنیم و احتمال فوت پیش از دوران کهنسالی ۱ به ۱۰۰ است، همچنان در قبال محرک‌هایی که تهدیدآمیز نیستند نیز واکنش‌های جنگ، گریز یا میخکوب شدن را نشان می‌دهیم. ترس از ضرر کردن از جمله چنین واکنش‌هایی است.

در واقع این گرایش به منفی‌نگری (ترس و وحشتی که اثری منفی بر حیات و بقای ما دارد) به حدی در ما قدرتمند است که فضای عصبی تشخیص منفی‌ها به اندازه ۵۰۰ درصد بیشتر از فضای شناسایی مثبت‌ها است!

فکر می‌کنید اگر به ازای هر ۶ محرکی که از بازار دریافت می‌کنید، ۵ مورد از آن‌ها منفی، تهدیدآمیز یا زیان‌آور تلقی شوند در مقایسه با حالتی که مثبت یا سودآور برداشت می‌شدند، چه تاثیری بر ذهنیت معامله‌گری شما می‌گذارد؟ فکر می‌کنید چه چیزی باعث می‌شود که برداشت شما از تغییر رفتار قیمت (پرایس اکشن) برخلاف منافع معامله شما عمل کند؟

تا به حال شده در طول یک روز، هفته یا ماه خیلی خوب عمل کنید و معاملات موفقی داشته باشید، اما ناگهان با یک ضرر تمام سودهای خود را از دست بدهید؟حال در میان تمام این معاملات که اکثر آن‌ها موفق بودند، کدام یک را بیشتر به یاد دارید؟ آن ضرر بزرگ یا معاملات موفق متوالی؟ من حدس می‌زنم که شما معامله‌ای را که با ضرر و زیان بزرگی همراه بوده را بیشتر  از دیگر معاملات به یاد می‌آورید.

این مثال دیگری است از اینکه چگونه تمایل به منفی‌نگری می‌تواند عملکرد معاملاتی شما را مختل کند و چه ارتباطی با فضای عصبی مغز دارد (اینکه نواحی مغز شما چطور سیم‌کشی شده‌اند).

آیا می‌دانستید بین ۵ تا ۷ ثانیه طول می‌کشد تا متوجه یک چیز مثبت در محیط اطراف خود شوید، در حالیکه درک و دریافت عوامل منفی یا تهدیدکننده کمتر از ۰٫۱ ثانیه زمان می‌برد؟ فکر می‌کنید واقعا این موضوع بر ذهنیت معاملاتی، ادراک و تصمیمات شما درباره اتفاقاتی که حول معامله باز شما رخ می‌دهد موثر است؟ امیدوارم اینطور باشد.

می‌توانم صدها مثال و نمونه دیگر در این زمینه بیان کنم، اما حال دیگر باید به وضوح بدانید که چگونه بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک ما می‌توانند معامله‌گری را سخت و دشوار کنند. ولی تمام این‌ها بطور مطلق منفی و بد نیستند، بلکه وجوه مثبت و خوبی هم دارند.

چگونه بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک معامله‌گری را ساده می‌کنند

علیرغم اینکه تعداد سلول‌های عصبی مخصوص شناسایی عوامل منفی در برابر سلول‌های مربوط به تشخیص عوامل مثبت ۵ برابر بیشتر هستند، اما هنوز یک ورق آس در زیر آستین بیولوژیکی و نورولوژیکی (عصب‌شناسی) خود دارید.

به عنوان مثال، مغز شما یک ویژگی فوق‌العاده به نام “نوروپلاستی” دارد، بدین معنی که مغز شما این قابلیت را دارد که مطابق تجربیات شما، محیط اطراف، آنچه بر آن تمرکز دارید و دیگر افکار ریز و درشتی که در ذهن شما جریان دارند، سیم‌کشی خود را تغییر دهد.

نوروپلاستی وابسته به تجربیات (EDN) قابلیت شکل‌گیری و سیم‌کشی عادات جدید داخل مغز از طریق دو عامل اصلی زیر است:

۱) نورون‌هایی (سلول‌های عصبی) که با هم فعال می‌شوند، به هم وصل می‌شوند

۲) حالات ذهنی مداوم، ویژگی‌های عصبی ماندگار پدید می‌آورند

معنی و مفهوم: شما می‌توانید اشتباهات، تصمیمات یا فرایند‌های فکری خود را که بر ذهنیت و عملکرد معاملاتی شما موثر هستند، از طریق فعال کردن نورون‌های جدیدی داخل مغز خود، اصلاح کنید (مانند تغییر دادن افکار، احساسات یا ذهنیتی که هر روزه تجربه می‌کنید).

تصور کنید که بر خطاهای ذهنی یا موانعی که هر روز در معاملات خود با آن‌ها مواجه می‌شوید، غلبه کرده‌اید.

تصور کنید که دیگر از ورود به معاملات، ضرر و زیان، یا معاملات موفقی که ناگهان تغییر جهت می‌دهند و خلاف میل شما پیش می‌روند، هراسی ندارید.

شما می‌توانید یاد بگیرید که این قبیل تجربیاتی که مانع از سودآوری شما می‌شوند را تغییر دهید.

نوروپلاستی نمونه‌ای است که نشان می‌دهد چگونه بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک می‌توانند معامله‌گری را سهل و آسان کنند. همچنین شما مجهز به ابزار دیگری نیز هستید که می‌تواند معامله‌گری را ساده‌تر کند و از قبل با آن آشنایی دارید، چیزی که تحت عنوان “احساس دل” شناخته می‌شود.

اگرچه ممکن است عبارت “احساس دل” عامیانه و ضعیف به نظر برسد، اما ریشه علمی دارد.

آیا مغز دومی هم داریم؟

آیا می‌دانستید که دل و روده شما در مقایسه با پیام‌هایی که از مغز دریافت می‌کند، سیگنال‌های بیشتری برای مغز ارسال می‌کند؟

آیا می‌دانستید که شما یک سیستم عصبی کامل دارید که تعداد سلول‌های عصبی آن ۵ برابر بیشتر از سلول‌های عصبی ستون فقرات شماست؟

سیستم عصبی روده‌ای در طول روده‌ها قرار دارد که از مری شروع می‌شود و به مقعد ختم می‌شود.

این سیستم معمولا به عنوان “مغز دوم” شناخته می‌شود، چرا که الف) می‌تواند مستقل از مغز فعالیت کند و ب) از پیام‌رسان‌های عصبی مشابه پیام‌رسان‌های مغز استفاده می‌کند مانند دوپامین (یعنی تجربه احساس سرخوشی و پاداش) و سروتونین.  در حقیقت بیش از ۹۰ درصد سروتونین بدن در روده‌ها یافت می‌شود. سروتونین یک پیام‌رسان عصبی بسیار ضروری است، چرا که برای ایجاد احساس رضایت و خشنودی، تاثیر بر حافظه، یادگیری، حال و حوصله و خواب اهمیت زیادی دارد. حال می‌بینید چطور “دل و روده” می‌تواند بر عملکرد معاملاتی شما اثرگذار باشد؟

اینجاست که نقش عصب واگ پررنگ می‌شود.

عصب واگ

شما اعصاب جمجمه‌ای بسیاری داخل مغز خود دارید (در مجموع ۱۲ عصب) که دهمین آن‌ها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این عصب به عنوان عصب واگ شناخته می‌شود که از مغز (پیاز مغز) تا معده امتداد دارد و در طول این مسیر بسیاری از اندام‌های اصلی بدن را عصب‌دار می‌کند.

این عصب طولانی‌ترین عصب ANS (دستگاه عصبی خودگردان) در سرتاسر بدن است و می‌تواند بر ضربان قلب، ریه‌ها، تعریق، حرکات عضلانی، هاضمه و غیره موثر باشد. عصب واگ اطلاعات حسی درباره شرایط اندام‌های بدن را به CNS (دستگاه عصبی مرکزی) منتقل می‌کند.

عصب واگ ممکن است در اثر واکنش‌های احساسی یا استرس حین معاملات به شدت تحریک شود. این سیگنال‌ها می‌توانند خوب یا بد باشند. اما در هر صورت تجربه ما از عصب واگ و دستگاه عصبی روده‌ای شامل همان “احساس دل” می‌شود.

این امر ناشی از این است که دل و روده شما ممکن است در حین یک معامله باز از طرف مغز یا بدن سیگنال‌هایی مبنی بر خوب بودن یا وخیم بودن اوضاع دریافت کند. اغلب اوقات این سیگنال‌ها در سطح ناخودآگاه بدون جلب توجه عبور می‌کنند، اما می‌توانند آشکار شوند چرا که شما با دل و روده خود به طرز نامناسبی برخورد کرده‌اید (رژیم غذایی ناسالم یا غذای ناسالم و غیره).

در صورتی که سیستم شما به خوبی تنظیم شده باشد، “احساس دل” می‌تواند در مواقعی که خطری در راه است، به مثابه یک سیگنال هشدار باشد، یا مانند یک نورافکن موقعیت‌های خوب را پیش از اینکه از دست بروند نشان دهد.

آیا تاکنون موارد فوق را تجربه کرده‌اید؟ در این صورت می‌دانید که بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک چگونه می‌توانند بر عملکرد معاملاتی شما موثر باشند.

سخن پایانی

بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک از راه‌های بسیاری می‌توانند معامله‌گری را سخت (ویا ساده) کنند. بنابراین برای شما به عنوان یک معامله‌گر ضروری است که چگونگی تشخیص این قبیل پاسخ‌ها یا واکنش‌ها، و همینطور نحوه تغییر آن‌ها را بیاموزید و اینکه چگونه می‌توان از آن‌ها جهت بهبود تصمیمات معاملاتی و در نتیجه سودآوری بیشتر، استفاده کرد.

به نظرم اخیرا صنعت آموزش معامله‌گری و اساتید این حوزه به اهمیت این موضوع و تاثیر منفی یا مثبتی که بدن و مغز بر عملکرد معاملاتی دارند یا می‌توانند داشته باشند، پی برده‌اند.

همچنین به نظرم صنعت آموزش معامله‌گری باید یا بهتر است در راستای استفاده از این علوم به منظور تربیت معامله‌گران بهتر و کاهش خطاهای معاملاتی، تلاش و جدیت مضاعفی به خرج دهد.

حال نوبت شماست

آیا متوجه شدید که چگونه بدن و مغز می‌توانند بر ذهنیت و تصمیمات معاملاتی شما موثر باشند؟ آیا تا به حال مواردی از “احساس دل” را تجربه کرده‌اید؟ در مورد ترس از ضرر، حتی در مواقعی که معامله در سود است، چه نظری دارید؟پاسخ خود را در زیر مقاله قرار دهید تا سایر دوستانتان نیز از آنها بهره مند شوند.آکادمی ویو به سرپرستی جناب “امینو”برترین مقالات روانشناسی را در وبلاگ خود جمع آوری و بازنویسی کرده است.توصیه میکنیم روزانه یک مقاله روانشناسی از وبلاگ آکادمی ویو را مطالعه کنید.

گردآوری و ترجمه: آکادمی وی

منبع: ۲ndskiesforex

اینستاگرام آکادمی ویو

یوتیوب آکادمی ویو

4.7/5 - (455 امتیاز)

نوشته چرا بیولوژی و روانشناسی فیزیولوژیک، معامله‌گری را سخت (و یا ساده) می‌کند؟ اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

پاندول احساسات چیست ؟

پاندول احساسات چیست؟

 مقدمه

ما همان اندازه که در بعضی زمینه‌ها قوی هستیم، در بعضی دیگر از مسائل ضعیف هستیم. به همین دلیل، علاوه بر اینکه بایستی روی نقاط قوتمان تمرکز کنیم، باید یاد بگیریم که چگونه ضعف‌های خودمان را هم مدیریت کنیم.

یکی از معامله‌گرانی که تحت نظر من آموزش دیده بود، بارها تجربه کرده بود که بعد از چند معامله موفق و سودآور، روزی می‌رسید که به یک معامله اشتباه و یا ضررده انقدر اجازه پیشروی می‌داد که بالاخره تمام سودهایی که قبلا بدست آورده بود را از بین می‌برد. می‌گفت «بزرگترین نقطه ضعفی که دارم روی آن کار می‌کنم این است که چطور بعد از یک دوره معاملات موفق، دوباره همان فرایند کاری را انجام دهم و از مسیر منحرف نشوم».

پاسخ این معامله‌گر در مفهوم پاندول احساسات نهفته است. (مبحث پاندول احساسات از تحقیقات روان درمانگر کانادایی، آقای دیوید پِلین در سال ۱۹۶۰ و همچنین آقای پیتر فلمینگ که کار آقای پلین را در مؤسسه پلین واقع در انگلستان ادامه می‌دهد، گرفته شده است.)

وقتی طیف ثبات احساسات را در نظر بگیریم، متوجه می‌شویم که سه نقطه اصلی در طول این طیف وجود دارد: ۱) نقطه کف منفی ۲) نقطه مرکز خنثی ۳) نقطه سقف مثبت

 

نوسانات پاندول

آقای دیوید پلین مشاهده کرد که «سیر حرکتی احساسات همانند نوسانات یک پاندول است.» یک پاندول انقدر به چپ و راست نوسان می‌کند تا اینکه بالاخره در نقطه مرکزی، آرام و بی‌حرکت، متوقف می‌شود، تا اینکه دوباره یک نیروی خارجی آن را به حرکت در می‌آورد و پاندول مجددا مابین دو نقطه انتهایی طیف حرکتی خودش به نوسان می‌افتد.

بیشتر معامله‌گران این حرکت احساسات از کف منفی تا سقف مثبت را بارها تجربه می‌کنند، ولی هیچ‌وقت در نقطه مرکز خنثی قرار نمی‌گیرند. و تا زمانی که نتوانند این نوسانات را کنترل کنند، نتایج معاملات آن‌ها هم درست مثل نوسانات پاندول، بی‌ثبات و ناپایدار خواهد ماند.

نقطه سقف مثبت به اشتیاق، هیجانات و شادی و سرخوشی مربوط می‌شود، یعنی همان احساساتی که معمولا بعد از یک دوره معاملات موفق تجربه می‌شوند. نقطه کف منفی هم با احساساتی از قبیل عصبانیت، ناراحتی یا حتی افسردگی ارتباط دارد، یعنی احساساتی که معمولا بعد از یک دوره معاملات منفی و زیان‌بار تجربه می‌شوند.

وقتی در وضعیت مرکزی و خنثی قرار داشته باشید، کاملا در لحظه حضور دارید، متمرکز هستید و نسبت به خودتان، محیط، کار و وظایف خودتان کاملا آگاه هستید. این همان نقطه و وضعیتی است که در آن می‌توانید بهترین تصمیمات معاملاتی خودتان را بگیرید و در نتیجه مثل ساعت به‌دقت کار کنید و سودهای بزرگ و مستمری بدست آورید.

 

اینکه موجودی حساب معاملاتی شما تا چه حد از بابت ناراحتی و افسردگی یا غرور و تکبر آسیب ببیند، به این بستگی دارد که نوسانات پاندول احساسات شما چقدر باشد. در واقع هر چه بیشتر به هر کدام از دو نقطه نهایی کف منفی یا سقف مثبت متمایل شوید، بیشتر در معرض ضرر کردن قرار می‌گیرید.

آن معامله‌گری که پیشتر اشاره کردم، یک دوره معاملات کاملا موفق و سودآور داشت و احتمالا مطمئن شده بود که دیگر به تسلط و مهارت لازم دست پیدا کرده و درباره میلیون‌ها دلاری که می‌توانست از این طریق بدست آورد و تعریف و تمجیدهای اطرافیان و خریدن جواهرات زیبا برای همسرش و ماشین‌های لوکس برای خودش و … بارها رؤیاپردازی هم کرده بود. این دقیقا همان لحظه‌ای است که دیگر هیچ چیز را نمی‌بینی و شیفته اعداد و ارقام موجودی حساب بانکی‌ات می‌شوی و ناگهان تحلیل‌های شما غلط از آب در می‌آیند و کم‌کم توجهی به مدیریت سرمایه هم نشان نمی‌دهی، چون حالا دیگر به جای اینکه روی اجرای دقیق معاملات و آنچه بازار و نمودار قیمت به شما نشان می‌دهد تمرکز کنید، فقط سعی دارید هر طور که شده آن اعداد و ارقام زیبای حساب معاملاتی را حفظ کنید.

تأثیر بالا و پایین شدن‌های احساسات

خانم کندیس پِرتس در کتابش تحت عنوان «مولکول‌های احساسات» توضیح می‌دهد که ما در مغز خود گیرنده‌هایی داریم به نام گیرنده‌های اوپیوئید که وقتی مشروبات الکلی یا مواد مخدر مصرف می‌کنیم، سیگنال‌ بالا (های) بودن ایجاد می‌کنند. این گیرنده‌ها دقیقا در زمان داشتن احساسات مختلف هم عمل می‌کنند. بنابراین، گیرنده‌هایی که در مواقع ناراحتی، عصبانیت، سرخوشی، هیجان‌زدگی، یا احساس شکست‌ناپذیری دارید، در واقع همان گیرنده‌هایی هستند که به هنگام مصرف مواد مخدر یا نوشیدنی‌های الکلی استفاده می‌کنید. پس یعنی بررسی‌های علمی به ما می‌گوید وقتی در یک وضعیت احساسی قرار داریم، در واقع مست و سرخوش هستیم.

وقتی در اوج احساسات هستید، تمرکز و آگاهی بیشتری دارید یا کمتر؟ کمتر، درسته؟ الکل یک سیستم فیلترگونه دارد، یعنی وقتی الکل مصرف می‌کنید، اتفاقات و محیط اطراف خودتان را نسبت به کسی که الکل مصرف نکرده، متفاوت می‌بینید. مثل این است که بعد از انجام یک معامله دوباره آن را بررسی کنید و تعجب کنید که چرا آن معامله را انجام داده‌اید، اگرچه در آن لحظه به نظر می‌رسید خیلی موقعیت عالی و فوق‌العاده‌ای باشد.

شاید این صحبت‌ها را قبول نداشته باشید، ولی چند لحظه به این سوالاتی که می‌پرسم فکر کنید:

تا حالا شده در زمانی که تحت تاثیر الکل بوده اید کار ناشایستی از شما سر بزند و بعدا که هوشیاری خودتان را بدست آوردید، از خودتان بپرسید «عه! این چه کاری بود من کردم؟»( البته امیدوارم هیچ وقت به سراغ مصرف الکل نرفته باشید)

یا تا به حال کسی را دیده‌اید که از روی هیجانات زیادی یک دفعه حرفی از دهانش پریده و بعد با خودش گفته باشد «اوووه! این چه حرفی بود من زدم؟»

یا تا حالا شده انقدر ناراحت و عصبانی باشید که حرف ناجوری بزنید یا کار زشتی انجام دهید و بعدا که آرام شدید و آن حالت از بین رفت و دوباره به وضعیت مرکزی و خنثی برگشتید، با خودتان بگویید «آآآآه! این چه کاری بود من کردم؟»

مشابه همین حالت‌ها در زمان انجام معاملات هم رخ می‌دهد. تا به حال شده با عجله وارد یک معامله شوید و سپس فورا با خودتان بگویید «عه! الان چرا مثلا اینجا وارد شدم؟» همه ما این تجربه را داشته‌ایم.

نوسان به سمت احساسات پایین

منطقه منفی نوسانات پاندول احساسات، نتیجه تخلیه عاطفی است که می‌تواند بواسطه تصویر ضعیفی باشد که از خودتان در ذهنتان دارید یا ممکن است به دلیل فرسودگی و خستگی ذهنی یا جسمی باشد که به علت تمرکز و فکر زیاد در طول مدت‌زمان طولانی حاصل شده و در نتیجه نیروی اراده شما هم ضعیف شده باشد. معمولا این احساسات منفی در اثر ضررهای معاملاتی بیشتر و در نتیجه ناامیدی و فرسودگی بیشتر، شدت پیدا می‌کنند.

در این منطقه منفی، احساسات شما به درون توجه می‌کنند. این احساسات در هم می‌پیچند و به هم گره می‌خورند، از طرف دیگر ذهن خرابکار هم آن‌ها را همراهی می‌کند و می‌گوید «فقط تویی که این احساسات رو داری، فقط تو این مشکلات رو داری و هیچ راه حلی هم وجود نداره». بسیاری از افراد در همین منطقه احساسات منفی گیر می‌کنند و فقط روی نقص‌ها و ایرادات خودشان تمرکز می‌کنند و مدام فکر می‌کنند که دیگر امکان ندارد بتوانند به اهداف و رؤیاهای خودشان دست پیدا کنند و معامله‌گر موفقی بشوند.

در این منطقه منفی، خودتان را فقط به صورت یک قربانی و یک انسان شکست‌خورده می‌بینید. در این وضعیت تاریک و منفی، ذهن شما، شما را متقاعد می‌کند که این تنها حقیقت است.

اگر وضعیت شما خیلی وخیم باشد، ممکن است حتی یک ضرر معاملاتی معمولی که مطابق چک‌لیست هم انجام شده، باعث شود فکر کنید که شما واقعا یک مشکلی از درون دارید یا اصلا برای این کار و حرفه ساخته نشده‌اید.

شما بایستی به فرایندی که در حال وقوع است، آگاهی پیدا کنید. وقتی شما در این وضعیت منفی قرار دارید، افکار شما دیگر روشن و شفاف نیستند و قدرت تصمیم‌گیری شما مختل می‌شود. بنابراین باید به دنبال راهی باشید که بتوانید مجددا به وضعیت مرکزی و خنثی برگردید، و بتوانید دوباره با ذهنی باز و روشن و با تمرکز کامل فعالیت کنید.

نوسان به سمت احساسات بالا

بعد از یک دوره معاملات موفق و سودآور، تریدری که از خودش آگاهی ندارد، احساساتش اوج می‌گیرد و فکر می‌کند دیگر شکست‌ناپذیر شده‌ و هیچ چیزی نمی‌تواند مانع پیشرفت و ترقی او شود. این حالت را معمولا دیگران می‌توانند به وضوح ببینند، اما خود شخص معامله‌گر متوجه آن نیست. من به این وضعیت سندروم سوپرمَن می‌گویم.

فوران انرژی در اثر احساسات بالا، باعث می‌شود تفکر منطقی، خونسردی و دقت و پشتکار شما خدشه‌دار شود. تمرکز شما از اجرای صحیح سیستم معاملاتی، به سمت اعداد و ارقام زیبای حساب و عطش بیشتر برای احساسات خوب و شیرین ناشی از بزرگ شدن سودها معطوف می‌شود. در این وضعیت شما در اثر سودهای قبلی، سرمست و سرخوش هستید و در نتیجه عجله می‌کنید و می‌خواهید زودتر و سریع‌تر به موفقیت‌ها و سودهای بعدی دست پیدا کنید.

بطور مشابه، وقتی یک دوره معاملات ناموفق و زیان‌آور را تجربه می‌کنید، قطعا دیگر نمی‌خواهید دوباره آن احساسات تلخ و منفی را تجربه کنید، به همین خاطر برنامه معاملاتی خودتان را نادیده می‌گیرید که همین امر سبب می‌شود باز هم بیشتر ضرر کنید و به زودی می‌بینید که دوباره در یک چرخه منفی و مخرب گیر افتاده‌اید.

همانطور که می‌بینید، در هر دوی این حالت‌ها، تمرکز و توجه شما از اجرای صحیح و دقیق سیستم معاملاتی منحرف می‌شود.

وقتی در وضعیت احساسی مثبت قرار دارید و سرخوش هستید، مغز شما برای اینکه همچنان مثبت، خوشحال و هیجان‌زده بماند، ۵۰ درصد واقعیت شما را مسدود می‌کند. در این حالت، قوه قضاوت شما تیره و تار می‌شود، دیگر بی‌طرف و بدون سوگیری بازار و نمودار قیمت را مشاهده نمی‌کنید، سندروم سوپرمن اجازه نمی‌دهد علائم و هشدارهایی که تغییر جهت حرکت قیمت را نشان می‌دهند ببینید، چرا که در این وضعیت، تمرکز شما از اجرای دقیق سیستم معاملاتی، روی برآورده کردن نیاز و اعتیاد به «احساس خوب» معطوف شده است.

به همین دلیل است که معمولا بسیاری از معامله‌گران بعد از یک دوره معاملات موفق و سودآور، در یک معامله مرتکب اشتباه می‌شوند و هر آنچه بدست آورده‌اند، از دست می‌دهند. در نتیجه، بعد از اینکه به نقطه اوج شادی و سرمستی رسیدند، به سمت مقابل طیف احساسات خود می‌لغزند و گرفتار ناراحتی و افسردگی می‌شوند.

 

 

حالا دوباره همان اتفاقات در این سمت هم رخ می‌دهند. احساسات ناراحتی و اضطراب، تمام جنبه‌های مثبت شیوه معامله کردن شما را فیلتر می‌کنند، در این حالت نتایج مثبت گذشته را به یاد نمی‌آورید، دیگر پیشرفت‌هایی که در طول این سال‌ها داشته‌اید را نمی‌بینید و احساس می‌کنید که دیگر هیچ‌وقت به موفقیت نمی‌رسید. تنها چیزی که در این وضعیت می‌بینید این است که تمام رؤیاها و اهداف شما دور می‌شوند و با هر معامله منفی و ضرردهی که انجام می‌دهید، باز هم بیشتر در این احساسات منفی و تاریک فرو می‌روید.

چند لحظه فکر کنید، اصلا چطور می‌توانید در حالت سرخوشی و هیجان‌زدگی وارد معامله شوید؟ در این وضعیت شما فقط پول و ثروت و رؤیاهای خودتان را می‌بینید و دیگر تمام علائمی که تغییر جهت حرکت قیمت و در نتیجه ضررده شدن معامله شما را نشان می‌دهند، نادیده می‌گیرید.

بسیاری از معامله‌گرانی که روی آگاهی و مدیتیشن و ذهن‌آگاهی کار کرده‌اند، باز هم گزارش می‌دهند که در حین اجرای معاملات خود افکاری مانند «فکر کنم الان باید خارج بشم از معامله» یا «احساس خوبی ندارم، قیمت یه جوری داره حرکت می‌کنه» به ذهنشان می‌رسد، اما از معامله خارج نمی‌شوند. و در نهایت با ضرر از معامله خارج می‌شوند!

یا تا به حال شده یک موقعیت معاملاتی بسیار خوب ببینید، ولی احساس خوبی نسبت به آن نداشته باشید و فکر کنید اگر الان وارد معامله شوید ضرر می‌کنید، به همین خاطر از آن موقعیت صرفنظر می‌کنید، ولی بعد معلوم می‌شود که واقعا موقعیت مناسبی بوده و می‌توانستید سود خوبی از آن بدست آورید؟ قطعا این تجربه را داشته‌اید …

 

حالا دوباره یک موقعیت معاملاتی دیگر ظاهر می‌شود و چون موقعیت قبلی را از دست داده‌اید، این بار دیگر بدون درنگ وارد معامله می‌شوید، ولی در این معامله ضرر می‌کنید. حالا دیگر این چرخه مخرب و منفی شروع شده، دیگر از استراتژی معاملاتی خودتان پیروی نمی‌کنید، و سعی دارید به هر ضرب و زوری که شده ضررهای وارده را جبران کنید، ولی شرایط باز هم بدتر می‌شود، و باز هم به خودتان و مهارت‌های خودتان شک می‌کنید و فکر می‌کنید که هیچ‌وقت موفق نمی‌شوید.

تمام این اتفاقات زمانی رخ می‌دهند که در یکی از دو وضعیت انتهایی طیف پاندول احساسی خودتان عمل کنید. اگر به وضعیت مرکزی و خنثی برگردید و با ذهنی آرام کار کنید، احتمالا می‌توانید ببینید که شرایط بازار تغییر کرده، یا باید دوباره روی اجرای دقیق و صحیح سیستم معاملاتی خودتان تمرکز کنید، و اینکه ضرر و زیان‌ها بخشی از هزینه‌های این شغل هستند و حتی بهترین معامله‌گرها هم روزهای بد دارند و این یک مسئله عادی در حرفه معامله‌گری است.

در وضعیت مرکزی و خنثی می‌توانید ببینید که در گذشته معاملات بسیار خوبی انجام داده‌اید و دوره‌های خوب و موفق هم مثل دوره‌های بد می‌آیند و می‌روند.

وقتی در وضعیت مرکزی هستید، دیگر درون شما بحث و جدلی وجود ندارد، با آرامش کامل نمودار قیمت را تماشا می‌کنید و دیگر از به هم ریختن، اخم کردن، ناخن خوردن و دندان فشردن خبری نیست، بلکه به آرامی و سهولت هدف خودتان را دنبال می‌کنید.

توصیه می‌کنم با آرامش و ذهن‌آگاهی (mindfulness) فعالیت‌های معاملاتی خودتان را انجام دهید، چون وقتی با آگاهی از ذهن و افکار خودتان کار می‌کنید، خیلی راحت‌تر و سریع‌تر به نقطه مرکزی و خنثی برمی‌گردید و نتایج شما هم بهتر می‌شود.

گردآوری و ترجمه : آکادمی ویو

 

4.4/5 - (131 امتیاز)

نوشته پاندول احساسات چیست ؟ اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

اصول تمرین کردن و کسب یک مهارت جدید

اصول تمرین کردن و کسب یک مهارت جدید

 

مقدمه:

 


معامله‌گری مهارتی است که با هر مهارت دیگری متفاوت است. برای کسب این مهارت، باید سیستم باورهای خود را تغییر دهید.

اما جدا از این موضوع، معامله‌گری چیزی بیشتر از هر مهارت عملی دیگر هم نیست.

هدف هر فردی که یک کار تخصصی انجام می‌دهد، مثل ورزشکارها، نوازنده‌ها، شطرنج‌بازها، معامله‌گران و …، این است که به مرحله‌ای برسد که آن کاری که در ابتدا با تلاش و زحمت انجام می‌داد را بتواند بطور خودکار و بدون هیچ تلاشی انجام دهد.

این دقیقا زمانی است که آن فرد با مهارتی که بدست آورده «یکی» می‌شود و دیگر نیازی ندارد که به آنچه انجام می‌دهد فکر کند. به عبارتی دیگر، آن کار را بطور طبیعی و خودکار انجام می‌دهد.

برای اینکه در کاری متخصص شوید، باید خیلی زیاد روی آن تمرین کنید. کلا راز رسیدن به حداکثر مهارت در هر کاری، همین است. اما در عین حال، اینکه فقط بطور دائم و مکرر یک مهارت را تمرین کنید هم کافی نیست. تمرین کردن باید هر بار با سرعت و دقت بیشتری همراه باشد.

چهار روش متفاوت برای تمرین کردن وجود دارد. این چهار روش در واقع چهار قانون کسب مهارت و تخصص در هر زمینه‌ای هستند و عبارتند از:

  • تمرین کردن (کمیّت)
  • تمرین کردن با ذهن‌آگاهی (mindfulness) و تمرکز (کیفیت)
  • تمرین کردن به روش‌های مختلف
  • تمرین کردن در شرایط دشوار

حالا اجازه دهید یک نوازنده پیانو را مثال بزنم.

یک نوازنده پیانو برای اینکه حرفه‌ای شود، باید ساعت‌های بسیار زیادی تمرین کند. معمولا می‌گویند برای اینکه در هر کاری کاملا مسلط شوید، باید ۱۰ هزار ساعت آن را تمرین کنید (کمیت)

حالا … همه ما شنیده‌ایم که «کار نیکو کردن از پر کردن است»، که یعنی برای رسیدن به تسلط و سطوح عالی در هر کاری، باید خیلی زیاد انجام آن کار را تکرار کنیم. اما واقعا خیلی هم اینطور نیست. بهتر است بگوییم «برای اینکه در هر کاری به تسلط کامل برسیم، باید آن کار را خیلی عالی و فوق‌العاده تمرین و تکرار کنیم».

منظور از تکرار عالی، یعنی مدت‌زمانی که برای تمرین یک کار صرف می‌کنید، صرفا طولانی نباشد، بلکه کیفیت بالایی هم داشته باشد.

نوازنده پیانو نه تنها باید ۱۰ هزار ساعت تمرین کند، بلکه باید در طول آن ۱۰ هزار ساعت، با ذهن‌آگاهی و تمرکز کامل تمرینات خود را انجام دهد. این می‌شود یک تمرین با کیفیت!

ذهن‌آگاهی (mindfulness) فقط درباره مدیتیشن و مراقبه نیست. ذهن‌آگاهی یک حالت ذهنی است که در آن نسبت به موضوعی، کاملا خودآگاه هستیم. این حالت ذهنی به شما امکان می‌دهد در لحظه زندگی کنید و کاری که مشغول آن هستید را به بهترین نحو انجام دهید.

تمام روح و جسم نوازنده پیانو باید تمام و کمال در نواختن پیانو باشد و نه هیچ چیز دیگری.

اگر او با حواس‌پرتی و ذهنی آشفته تمرین کند، احتمالا فقط زمان خودش را تلف می‌کند.

راه سومی که یک نوازنده پیانو را به یک متخصص تبدیل می‌کند، نه فقط زیاد تمرین کردن، نه تنها با کیفیت تمرین کردن، بلکه این است که هر بار یک آهنگ یکسان را به روش‌های متفاوتی تمرین کند.

اگر نوازنده پیانو می‌خواهد روی یک آهنگ کار کند، باید مثلا نوت موسیقی را به روش‌های مختلفی بنوازد. به عنوان مثال:

کل یک آهنگ را به قسمت‌های مختلف تقسیم می‌کند. هر کدام از این قسمت‌ها، میان‌پرده‌های متفاوتی دارند که او هر یک را مجزا می‌کند و سپس هر میان‌پرده را به دفعات زیادی می‌نوازد. مثلا یکی را آرام می‌زند، یکی را سریع‌تر. بعد نوت‌های هر میان‌پرده را دوباره تقسیم‌بندی می‌کند تا روی اجزاء کوچکتر هم کار کند. سپس دوباره این تقسیم‌بندی‌ها را کنار می‌گذارد و کل آهنگ را در نظر می‌گیرد و میان‌پرده‌های مختلف را به جای هم می‌نوازد. حتی برای جا افتادن بیشتر، می‌تواند اول قسمت سمت چپ آهنگ و بعد قسمت سمت راست آهنگ را بزند. و در آخر، کل آهنگ را از اول تا آخر با هر دو دست می‌نوازد.

نواختن یک نوت موسیقی به روش‌های مختلف، باعث می‌شود نوازنده مجموعه‌ای از اطلاعات را به روش‌های متفاوت پردازش کند و این کار فرایند یادگیری را آسان می‌کند.

قانون چهارم متخصص شدن در یک کار، این است که شرایط دشواری ایجاد کنید.

پیانیست‌ها معمولا برای تمرین کردن، آهنگ‌های خود را خیلی خیلی سریع می‌نوازند. به همین خاطر وقتی زمان اجرا می‌رسد، بدون هیچ تلاش و زحمتی این کار را انجام می‌دهند.

یعنی عمداً شرایط تمرین‌های خود را سخت و دشوار می‌کنند که در شرایط عادی بتوانند به راحتی اجرا کنند.

در مورد تمرکز هم همین است. مثلا اگر یک صدای مزاحم در حین تمرین کردن پخش شود، باید خودشان را مجبور کنند که فقط روی موسیقی و کار خود تمرکز کنند و حواسشان به آن صدا یا هر عامل مزاحم دیگری پرت نشود. مثل اینکه سعی دارند یک حباب فرضی دور خود ایجاد کنند تا آن‌ها را از دنیای بیرون جدا کند و در نتیجه بتوانند فقط روی کار خودشان تمرکز کنند.

این کار خیلی مشکل است، اما اگر بتوانند با وجود تمام سروصداهای مزاحم، موسیقی خود را بنوازند، در این صورت وقتی زمان اجرا برای یک جمعیت زیاد فرا می‌رسد، که در آن سالن هیچ صدای مزاحمی وجود ندارد، خیلی راحت و آسوده می‌توانند هنر و مهارت خود را به نمایش بگذارند.

 

حالا اجازه دهید به این ۴ قانون کسب مهارت و تخصص، در زمینه معامله‌گری بپردازیم.

قانون ۱۰ هزار ساعت تمرین، در مورد معامله‌گری هم وجود دارد.

یعنی معامله‌گران برای اینکه به تسلط برسند، باید الگوهای مختلف و اجرا شدن استراتژی خود را به دفعات زیادی مشاهده کنند.

تنها تفاوت اینجاست که ما معامله‌گران، تکرار کار خودمان را کنترل نمی‌کنیم. این بازار است که اطلاعات قیمت را به ما می‌دهد و ما نمی‌توانیم حرکات آن را سریع‌تر کنیم. بنابراین باید صبور و بردبار باشیم و اجازه دهیم این ۱۰ هزار ساعت تکمیل شود و در طول این مدت، فرصت‌های معاملاتی که با استراتژی معاملاتی ما مطابقت دارند را بگیریم.

به همین دلیل است که بررسی گذشته بازار (backtesting)، در معامله‌گری بسیار مهم است. این کار باعث می‌شود بتوانید آن ۱۰ هزار ساعت تمرین را خیلی سریع‌تر تکمیل کنید. وقتی استراتژی خود را در گذشته بازار بررسی می‌کنید، کنترل تکرار به دست خود شماست، چون می‌توانید با سرعت دلخواه خودتان از کندل‌ها عبور کنید.

حالا بپردازیم به قانون دوم.

معامله‌گران فقط نباید به کمیت فکر کنند، بلکه باید روی کیفیت اجرای معاملات هم کار کنند.

وقتی در حال معامله کردن هستید، باید با ذهنی آرام و متمرکز این کار را انجام دهید. حواستان به همه چیز باشد. منظورم این نیست که به آینده یا پیش‌بینی کردن قیمت فکر کنید، بلکه کاملا روی اتفاقات حال حاضر تمرکز داشته باشید. در عین حال، به این فکر کنید که آیا با اطلاعاتی که فعلا بازار در اختیار شما گذاشته، می‌‌توانید از استراتژی خود استفاده کنید.

اگر به قانون اول تمرین کردن احترام گذاشته باشید، به احتمال قوی نباید در زمانی که شرایط برقرار است، مشکلی در ورود به معامله داشته باشید یا اگر شرایط مناسبی وجود ندارد، باید بتوانید روی خودتان کنترل داشته باشید و کاری انجام ندهید.

تمام این فعالیت‌ها از قبیل انجام معاملات، بررسی گذشته بازار (backtesting)، تحلیل معاملات و جمع‌آوری اطلاعات باید با ذهن‌آگاهی کامل انجام شوند.

قانون سوم را چگونه اجرا کنیم؟

«تمرین کردن یک آهنگ یکسان به روش‌های مختلف»، چیزی است که در معامله‌گری نیازی نیست برای آن کار خاصی انجام دهید. منظورم این است که بازار همواره در حال تغییر کردن است و شرایطی که شما در آن استراتژی خود را امتحان می‌کنید، اساساً هیچ‌وقت یکسان نیست.

به همین دلیل ممکن است مسیر یادگیری مهارت معامله‌گری خیلی سخت باشد. چون فرد معامله‌گر هیچ کنترلی روی شرایطی که در آن استراتژی خود را اجرا می‌کند، ندارد.

هر چه بیشتر روی استراتژی خود تمرین کنید، می‌توانید مهارت‌های ناخودآگاه تشخیص حرکت قیمت را در خودتان قوی‌تر کنید. این مهارت‌ها باعث می‌شوند بتوانید خیلی سریع فرصت‌های منطبق با استراتژی خود را شناسایی کنید و در نتیجه، خیلی سریع برای آن‌ها تصمیم بگیرید و اقدام کنید.

 

اما قانون چهارم …

چگونه می‌توانیم «تمرین کردن موسیقی در شرایط دشوار» را در زمینه معامله‌گری پیاده کنیم؟

همانطور که شطرنج‌بازها با چشم‌های بسته تمرین می‌کنند، شما هم می‌توانید شرایط سختی را برای تمرین روی استراتژی خود ایجاد کنید. ولی چگونه؟

این یک بازی ذهنی است که می‌توانید در هنگام معامله کردن آن را انجام دهید:

خود را در یک وضعیت بد و سخت معامله گری تصور کنید، بدترین سناریوی ممکن را انتخاب کنید. مثلا قیمت در خلاف جهت معامله شما حرکت می‌کند و شما هم حد ضرر معامله را بیشتر می‌کنید. قیمت باز هم بیشتر در خلاف جهت معامله شما پیش می‌رود و شما باز هم حد ضرر معامله را بیشتر می‌کنید، تا حدی که دیگر تحمل آن ندارید. قیمت دوباره بیشتر و بیشتر در خلاف جهت معامله شما حرکت می‌کند و ضررهای شما هم بزرگتر و بزرگتر می‌شود. در این لحظات احساسات شما به شدت اوج می‌گیرند. چیزی از درون به شما می‌گوید که قیمت الان دیگر برمی‌گردد، به همین خاطر کلا حد ضرر معامله را حذف می‌کنید … تا اینکه دیگر خیلی دیر می‌شود، چون شما حالا دیگر حساب معاملاتی خود را کال کرده‌اید.

سناریوی وحشتناکی است، نه ؟

اگر بتوانید قبل از ورود به یک معامله، برای دو دقیقه چشم‌های خود را ببندید و این سناریو را تصور کنید، وقتی دوباره چشم‌های خود را باز کنید، با شرایطی به مراتب کنترل‌شدنی‌تر مواجه می‌شوید سپس مغز شما بطور خودکار احساس آرامش بیشتری می‌کند و احساسات شما فروکش می‌کند.

انجام این تمرین خیلی سخت است و باید خیلی تلاش کنید.

مدیریت احساسات، بزرگترین مانع شما برای رسیدن به موفقیت در معامله‌گری است.

 

نتیجه‌گیری

برای اینکه در زمینه معامله‌گری حرفه‌ای شوید، باید از ۴ قانون تمرین کردن پیروی کنید:

  • تمرین کردن (کمیت)
  • تمرین کردن با ذهن‌آگاهی (mindful) و تمرکز (کیفیت)
  • تمرین کردن به روش‌های مختلف
  • تمرین کردن در شرایط دشوار

کنترل احساسات همیشه سخت‌ترین قسمت این کار است، اما درست مثل هر مهارت دیگری، باید یاد بگیرید که چگونه با احساسات خودتان به بهترین نحو کنار بیایید تا در اجرای استراتژی خود در بازار، متخصص و حرفه‌ای شوید.

 

گردآوری و بازنویسی : آکادمی ویو

4.4/5 - (104 امتیاز)

نوشته اصول تمرین کردن و کسب یک مهارت جدید اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

اقدامات ناگهانی و بدون تفکر

اقدامات ناگهانی و بدون تفکر

 

مقدمه


همه ما می‌بینیم که گاهی اوقات به یکباره و بدون اینکه برنامه‌ای از قبل داشته باشیم، کارهایی از ما سر می‌زند. مثلاً
  • بدون توجه به اینکه شاید حرف‌های ما شخصی که کنار ماست را اذیت می‌کند، همینطور به صحبت کردن ادامه می‌دهیم.
  • اگرچه در یک رژیم غذایی هستیم، اما حتما تا آخرین تکه یک پیتزا را کامل می‌خوریم.
  • در حال رانندگی هستیم و یک دفعه یک نفر بی‌احتیاطی می‌کند و جلوی ما می‌پیچد. در این لحظه این ضرورت را احساس می‌کنیم که با طرف گلاویز شویم.
  • در جایی خرید و فروش می‌کنیم که واقعا نباید این کار را بکنیم، بدون اینکه عواقب آن را در نظر بگیریم.

چرا دست به اقدامات بی برنامه می زنیم؟

 

در لحظه‌ای که این کارهای ناگهانی و بی‌برنامه را انجام می‌دهیم، ذهن ما رفتار ما را به نحوی توجیه می‌کند که اینطور فکر کنیم یا احساس کنیم که کار درستی انجام می‌دهیم.

اما دلیل اصلی و اتفاقی که پشت پرده می‌افتد چیز دیگری است: تکامل

اعمال ناگهانی ما در فرایندهای ناخودآگاه ذهنی ما ریشه دارند که زیربنای تمام جنبه‌های زندگی ما را تشکیل می‌دهد.

نکته جالب در مورد این اعمال ناگهانی و بی‌برنامه این است که واقعا «عادت‌های بی‌فکر» میان‌بُرهایی هستند که مغز برای راحتی خودش ایجاد می‌کند.

این مشابه کارکرد کامپیوتر است که اطلاعات را روی RAM خود ذخیره می‌کند تا بتواند عملکرد سریع‌تر و روان‌تری داشته باشد.

این «میان‌بُر»ها به مغز ما کمک می‌کند تا مسائل را سریع‌تر پردازش کند. برای مثال، این مسئله برای انسان‌های اولیه این بود که یا توسط یک حیوان درنده و وحشی خورده شوند یا اینکه زنده بمانند.

هر تجربه‌ای که وارد مغز ما می‌شود، قطعا پردازش می‌شود. به عبارتی دیگر، هر چیزی که بطور خودآگاه یا ناخودآگاه برداشت می‌کنیم، در سطحی ناخودآگاه پردازش می‌شود.

برای مثال، احتمالا شما الان نشسته‌اید و این مقاله را مطالعه می‌کنید. و در همین حال، اندام‌های حسی شما در حال ارسال اطلاعاتی در خصوص محیط پیرامون شما به مغز شما هستند.

یک نقشه‌برداری ناخودآگاه از قلمرو شما وجود دارد که در صورت وجود هرگونه خطری در نزدیکی شما، مغز شما بطور پیش‌فرض یکی از حالت‌های حمله یا گریز و فرار را در عرض چند میلی ثانیه انتخاب می‌کند.

بنابراین وقتی تسلیم رفتارهای ناگهانی و بی‌فکر خود می‌شویم، دیگر مثل یک انسان منطقی رفتار نمی‌کنیم، بلکه تبدیل به یک زامبی می‌شویم.

براساس احساسات زودگذر، تصمیمات دائمی نگیرد

اولین معامله‌ای که انجام دادید را به یاد دارید؟ احتمالا در آن هنگام انواع و اقسام احساسات را تجربه می‌کردید. شاید امید، ایمان، حرص و طمع. و بالاخره بدون اینکه فکری داشته باشید، اجرا شدن آن احساسات را مشاهده کردید. چون در آن زمان چیز زیادی نمی‌دانستید. بنابراین، با تمام علم و دانش و مهارتی که در آن زمان داشتید، بهترین کاری که می‌توانستید را انجام دادید.

حالا بُرد یا باخت؟ مغز شما هنوز آن اتفاق را روی RAM خود نگه داشته و وقتی شرایط مشابهی در لحظه ایجاد می‌شود، مجددا همان احساسات اولیه را در سرتاسر بدن شما اجرا می‌کند و در نتیجه شما را به سمت عملکردی مشابه عملکردی که در گذشته داشتید، سوق می‌دهد. و همه این‌ها بدون آگاهی ذهنی انجام می‌گیرد.

اگر برای مدتی در بازار معامله کرده باشید، به خوبی می‌دانید از چه چیزی صحبت می‌کنم. این می‌تواند یک مشکل جدی باشد، به همین خاطر لازم است به طریقی روی اعمال و رفتار ناگهانی و بی‌برنامه خود کار کنیم.

هدف یک معامله‌گر این است که براساس احساسات موقتی و زودگذر، تصمیمات همیشگی و دائمی نگیرد.

 

 

ذهن آگاهی راه حل مساله

 

اگر می‌خواهیم که همیشه از رفتارهای ناگهانی و بی‌فکر خود یک گام جلوتر باشیم، خودآگاهی و ذهن‌آگاهی (mindfulness) راه تقویت آن است. با تمرین کافی، می‌توانید ظرفیت مشاهده کردن اعمال و رفتارهای ناگهانی را در خود تقویت کنید، تا دیگر گرفتار آن‌ها نشوید و بدون فکر کاری انجام ندهید.

ضمناً ژورنال‌نویسی هم می‌تواند خیلی کمک‌کننده باشد.

اگر تمرینات مربوط به ذهن‌آگاهی را انجام دهید، در واقع بطور خودآگاه به ذهن خود این پیام را منتقل می‌کنید که دیگر نمی‌خواهید مطابق الگوهای رفتاری گذشته عمل کنید. شما می‌خواهید RAM ذهن خود را پاک کنید و دوباره واکنش‌ها و اطلاعاتی که خودتان تصمیم گرفته‌اید را در آنجا قرار دهید.

هرچه بیشتر تلاش کنید که از رفتارهای بی‌فکر و ناگهانی خودداری کنید، ظرفیت اینکه به روشی جدید، سازنده و رضایت‌بخش اقدام کنید را در خودتان بیشتر و بیشتر تقویت می‌کنید.

 

 

ترجمه و گردآوری : آکادمی ویو

 

 

4.6/5 - (90 امتیاز)

نوشته اقدامات ناگهانی و بدون تفکر اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

چگونه در بازار فارکس یک معامله‌گر موفق شویم

 هفت گام موفقیت برای یک معامله گر

به لطف دسترسی آسان به بسترهای معاملاتی، سیستم‌های کامپیوتری پیشرفته، منابع فراوان آموزش فارکس(آموزش بورس) و جریان پرسرعت تکنولوژی، هر فردی قابلیت تبدیل شدن به یک معامله‌گر فارکس را دارد. این مقاله را مطالعه کنید تا با چگونگی کسب مهارت‌های لازم برای این کار آشنا شوید. اگرچه معامله‌گری فارکس به آسانی فشردن چند دکمه در دسترس همگان قرار دارد، اما تنها افرادی که مهارت و دانش لازم برای این حرفه را دارند، می‌توانند بطور مستمر از این بازار درآمد کسب کنند. عواملی مانند نظم، کنترل و عادات مثبت معامله‌گری در موفقیت شما به عنوان یک معامله‌گر موثر هستند. در غیر این صورت، پیش از اینکه به مرحله سودآوری برسید، تمام سرمایه خود را از دست می‌دهید.

گام ۱ یک کارگزار معتبر پیدا کنید

اولین مرحله تبدیل شدن به یک معامله‌گر روزانه، پیدا کردن یک کارگزار شناخته شده است که شرایط مناسب، بستر معاملاتی قدرتمند و پشتیبانی خوبی ارائه می‌دهد. همچنین لازم است کارگزار انتخابی شما حساب‌هایی با ویژگی‌هایی از قبیل اسپرد کم و اجرای سریع سفارشات نیز داشته باشد.

گام ۲ درک سرمایه معاملاتی

نیازی نیست معامله‌گران فارکس با سرمایه زیادی شروع به کار کنند، چرا که می‌توانند از مارجین استفاده کنند. منظور از مارجین مقدار پول لازم برای انجام یک معامله است. برای مثال، اگر قصد داشته باشید معامله‌ای به ارزش ۳۰۰٫۰۰۰ دلار انجام دهید، با مارجین یک درصد تنها کافی است ۳۰۰۰ دلار به حساب معاملاتی خود واریز کنید. در بعضی کارگزاری‌ها ممکن است حتی با ۵۰ دلار نیز بتوانید یک حساب افتتاح کنید. به یاد داشته باشید، هر چه واریز اولیه شما بیشتر باشد، در مواقع ضرر فشار کمتری به حساب معاملاتی شما وارد می‌شود.

Pressing demo button on computer keyboard

گام ۳ حساب آزمایشی (دمو) 

اگر می‌خواهید معامله‌گر شوید و در این حرفه به موفقیت برسید، همواره توصیه می‌شود که در ابتدا با یک حساب دمو تمرین کنید. این حساب فرصتی در اختیار شما قرار می‌دهد که استراتژی معاملاتی خود را تقویت کنید، آن را امتحان کنید و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. بعلاوه در این بازه زمانی می‌توانید با بستر معاملاتی و ابزارهای آن بطور کامل آشنا شوید.

همچنین معامله کردن در حساب دمو باعث می‌شود معاملات زیان‌آور را تجربه کنید و بیاندیشید که در چنین مواقعی در حساب واقعی باید چه واکنشی نشان دهید. به این طریق معاملات ناموفق را احساس می‌کنید و می‌توانید استراتژی مدیریت ریسک خود را محک بزنید.

نباید به سرعت از مرحله تمرین در حساب دمو عبور کنید. معامله‌گران بایستی برای یک بازه زمانی طولانی در حساب دمو تمرین کنند و اطمینان حاصل کنند که می‌توانند بطور مستمر سودآور باشند. اگرچه افتتاح یک حساب واقعی بسیار وسوسه‌انگیز است، اما تمرین کافی با یک حساب دمو قطعا نتیجه‌بخش خواهد بود.

گام ۴   در بازار فارکس آموزش ببینید

اگر می‌خواهید بطور حرفه‌ای در بازار تبادل ارزهای خارجی فعالیت کنید، آموزش بورس و یادگیری مطالب مربوط به معامله‌گری فارکس بسیار ضروری است. لازم است تا حد ممکن درباره بازار آموزش ببینید و اینکه بدانید پس از معامله‌گری در حساب دمو نیز فرایند یادگیری نباید هرگز متوقف شود.

یکی از راه‌های موثر در کاهش ضرر و زیان، قرار گرفتن زیر نظر یک مربی یا استاد معامله‌گری است. با کسب دانش و راهنمایی از یک معامله‌گر حرفه‌ای، ذهنیت و مهارت‌های صحیح لازم برای یک معامله‌گر فارکس را می‌آموزید.

همچنین خوب است از ابزارها و منابع فراوانی مانند مقالات، فیلم‌های آموزشی و وبینارهایی که توسط کارگزاری انتخابی شما ارائه می‌شود نیز استفاده کنید. از این منابع و پشتیبانی فنی و معاملاتی در جهت بهبود استراتژی و کاهش اشتباهات، به نحو احسن استفاده کنید.

گام ۵   در آموزش فارکس با قدم‌های کوچک شروع کنید

اگر قصد دارید یک معامله‌گر شوید، باید در ابتدا با گام‌های کوچک شروع کنید و روند صعود و پیشرفت را ادامه دهید. پس از چندین ماه تمرین مداوم روی یک حساب دمو، یک استراتژی را که به آن احساس خوبی دارید و مقداری پول که از دست دادن آن مشکلی ایجاد نکند، در نظر بگیرید. در آغاز با یک حساب میکرو کار کنید، با محدودیت‌های معاملاتی آشنا شوید و سعی کنید در برابر احساساتی مانند ترس، طمع یا امید و آرزو مقاومت کنید. با احتیاط از اهرم‌ها استفاده کنید و از ریسک و خطری که استفاده از اهرم‌های سنگین به همراه دارند، آگاهی داشته باشید.

 

گام ۶ همیشه منظم معامله کنید

نظم و انضباط عاملی حیاتی در معامله‌گری فارکس هستند. اگر می‌خواهید بطور مستمر سودآور باشید، باید به منظور محافظت از حساب در برابر حرکات غیر قابل پیش‌بینی بازار و کاهش ریسک، حدود سود و ضرر معاملات را تعیین کنید. این حدود باید پیش از ورود به معامله و پس از تجزیه و تحلیل دقیق و عمیق بازار مشخص شوند.

همچنین باید از برنامه معاملاتی خود به دقت پیروی کنید و اطلاعات معاملات خود را در یک دفتر ثبت کنید. به این طریق خلاصه‌ای از تمام معاملات گذشته خود خواهید داشت که در آینده دید جامعی از تاریخچه معامله‌گری شما ارائه می‌دهد.

دفتر معاملاتی مرجع بسیار خوبی است که چگونگی عملکرد استراتژی معاملاتی شما را در شرایط مختلف بازار نشان می‌دهد. با تکمیل یک دفتر معاملاتی، اعتماد به نفس شما افزایش می‌یابد و می‌آموزید که با نظم و طبق برنامه معامله کنید. به یاد داشته باشید که بسیار مشکل بتوان از تمام معاملات با سود خارج شد، بنابراین در مواجهه با ضرر و زیان وحشت نکنید. سعی نکنید بازار را کنترل کنید، در عوض با پیروی از یک برنامه و استراتژی معاملاتی و ثبت معاملات در یک دفتر، خود را تحت کنترل قرار دهید.

گام ۷ جفت‌ارزهایی را انتخاب کنید که مناسب روش معاملاتی شما هستند

فارکس به عنوان بزرگترین بازار جهان با بیشترین شناوری، فرصت‌های بسیاری در اختیار معامله‌گران قرار می‌دهد. لذا بسیار ضروری است که با جفت‌ارزهایی که انتخاب می‌کنید کاملا آشنایی داشته باشید و در هنگام معامله کردن آن‌ها احساس خوب و راحتی داشته باشید. ممکن است جفت‌ارزی که برای یک معامله‌گر راحت و ساده است، برای معامله‌گر دیگری بسیار مشکل و  استرس‌زا باشد. بنابراین برای انتخاب جفت‌ارزهایی که مناسب روش و منش معامله‌گری شما هستند، در حساب دمو آن‌ها را امتحان کنید.

برای اطلاع از آخرین اخبار و رویدادهای اقتصادی، از یک تقویم اقتصادی استفاده کنید. اگر تحلیل تکنیکال را ترجیح می‌دهید، اطمینان حاصل کنید که با اندیکاتورهای انتخابی خود به خوبی آشنا هستید و می‌توانید الگوها را با موفقیت شناسایی و حرکات آینده نمودار قیمت را پیش‌بینی کنید.

آیا برای معامله‌گر شدن  در فارکس آماده هستید؟

اگر احساس می‌کنید برای شروع معامله‌گری فارکس آماده هستید، برای افزایش احتمال موفقیت و سودآوری از معاملات، گام‌های فوق را اجرا کنید. همچنین باید با بستر معاملاتی به خوبی آشنا باشید، فشار معاملات را به خوبی تحمل کنید و از معامله‌ کردن با احساسات بپرهیزید. از آنجاییکه معامله‌گری حرفه‌ای فارکس نیازمند دانش دقیقی از بازار و تجارب فراوان است، می‌توانید بطور خودکار معاملات معامله‌گران برتر فارکس را کپی کنید.

گرداوری و ترجمه :آکادمی ویو

منبع: forex-ratings

اینستاگرام آکادمی ویو 

یوتیوب اکادمی ویو

4.8/5 - (71 امتیاز)

نوشته چگونه در بازار فارکس یک معامله‌گر موفق شویم اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

زمان مناسب برای مهاجرت از حساب دِمو به حساب ریِل

زمان مناسب برای مهاجرت از حساب دِمو به حساب ریِل

 مقدمه

حساب دمو (آزمایشی) یکی از خدمات بسیار خوبی است که اکثر بروکرها به مشتریان خود ارائه می‌دهند. شما می‌توانید در زمان آموزش فارکس خود در این نوع از حساب‌ها اندیکاتورهای مختلف و روش‌های گوناگون معاملاتی را بدون اینکه روی پول و سرمایه خود ریسک کنید، مورد بررسی قرار دهید. اما قطعا هیچکس برای تفریح حساب دمو باز نمی‌کند. شما در نهایت می‌خواهید به کسب سود و درآمد از بازار برسید و برای این منظور باید در حساب ریِل (واقعی) کار کنید.

سوال مهم این است که چه زمانی برای پایان دادن کار در حساب دمو و شروع معاملات در حساب ریل مناسب است؟ در این مقاله به پاسخ این سوال می‌پردازیم.

دو دسته متفاوت از معامله‌گران

وقتی مسئله تغییر حساب از دمو به ریل مطرح می‌شود، معامله‌گران به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته اول افرادی هستند که خیلی دیر وارد حساب ریل می‌شوند و گروه دوم افرادی هستند که خیلی زود برای افتتاح حساب ریل اقدام می‌کنند.

خیلی دیر

حساب دمو حکم زمین تمرینی را دارد که قبل از شروع سرمایه‌گذاری با پول واقعی، بتوانید در آن تمرین کنید. اما به نظر می‌رسد بعضی از معامله‌گران در همین مرحله متوقف می‌شوند و سال‌ها در حساب دمو کار می‌کنند. آن‌ها علم و دانش بازار را بدست آورده‌اند، استراتژی معاملاتی خود را طراحی کرده‌اند و حتی به کسب سود مستمر هم رسیده‌اند. اما وقتی از آن‌ها سوال می‌شود که چرا فعالیت خود را در حساب واقعی شروع نمی‌کنند، پاسخ‌های نامفهوم و مبهمی می‌دهند. مثلا می‌گویند که هنوز باید فلان کار را انجام دهند، یا باید ریسک کار را بررسی کنند، یا باید قدری سرمایه جمع کنند و … .

اما به نظر می‌رسد به لحاظ روانشناسی مشکل داشته باشند. به عبارتی دیگر چیزی که مانع از افتتاح حساب ریل می‌شود، وجود احساس ترس و وحشت است. این احساس ترس هم فقط به فارکس مربوط نمی‌شود. بسیاری از مردم در خیلی از زمینه‌ها و مشاغل دیگر اطلاعات زیادی جمع‌آوری می‌کنند و برنامه‌ریزی‌های زیادی انجام می‌دهند، اما هیچ‌وقت به مرحله عمل کردن نمی‌رسند. بنابراین این دسته از افراد همیشه در ناحیه امنی که قرار دارند باقی می‌مانند. اما اگر وارد تجربه عملی و واقعی نشوند، هرگز نخواهند دانست که اوضاع چطور ممکن بود پیش برود.

خیلی زود

از طرف دیگر افرادی هم هستند که کلاً عادت دارند در همه چیز عجله کنند. این دسته از افراد برای مدت کوتاهی در حساب دمو معامله می‌کنند و کمی سود می‌کنند، در نتیجه اعتماد به نفس آن‌ها بالا می‌رود و در نهایت وارد حساب ریِل می‌شوند و شکست می‌خورند.

 

این افراد معمولا آمادگی لازم برای معامله کردن در حساب ریل را ندارند. آن‌ها از ضرر کردن هراس دارند، بنابراین به محض اینکه معامله وارد ضرر می‌شود از آن خارج می‌شوند و یا به سودهای خیلی کم قناعت می‌کنند.

اما به یاد داشته باشید که بهتر است اشتباهات و خطاهای معاملاتی را در حساب دمو مرتکب شوید. اصلا عجله نکنید و صبر کنید تا به اندازه کافی تمرین کنید و مهارت‌های لازم را بدست آورید.

چه زمانی برای شروع حساب ریِل مناسب است؟

۱) سودها از ضررها بیشتر باشند

در وهله اول بسیار مهم است که در بلندمدت به سطحی از ثبات و پایداری رسیده باشید. منظور از پایداری این نیست که یک معامله بزرگ مثبت داشته باشید که تمام ضررهای قبلی را پوشش دهد. بلکه به این معنی است که قادر باشید سود پایدار و ثابتی را از بازار بدست آورید. ممکن است این سود اندک باشد، اما باید دستیابی به آن در طول زمان به اثبات رسیده باشد. برای مثال می‌توانید بررسی کنید که چند درصد از معاملات شما در طول شش ماه گذشته یا ۱۰۰ معامله اخیر مثبت بوده‌اند.

۲) به قوانین مدیریت سرمایه پایبند باشید

داشتن استراتژی مدیریت سرمایه یک بحث است، پایبندی و تبعیت از آن بحثی دیگر. استراتژی مدیریت سرمایه به شما کمک می‌کند تا افت و خیزهای موجودی حساب معاملاتی خود را تحت کنترل بگیرید. این استراتژی در واقع از مجموعه‌ای از قوانین تشکیل می‌شود مانند اینکه در هر معامله چقدر ریسک کنید. البته من توصیه می‌کنم در هر معامله بین ۱ تا ۵ درصد از سرمایه خود را درگیر کنید. وجود چنین قوانینی تضمین می‌کند که در صورت عدم حرکت بازار در جهت معامله شما، همه پول و سرمایه خود را از دست نمی‌دهید. در فارکس هیچ معجزه‌ای وجود ندارد و هرکس ممکن است گاهی اوقات دچار ضرر و زیان شود. اما پایبندی به قوانین استراتژی مدیریت سرمایه باعث می‌شود بتوانید بطور مستمر و منظم از بازار کسب درآمد داشته باشید.

۳) کنترل احساسات

در حرفه معامله‌گری، توانایی کنترل احساسات بسیار اهمیت دارد. هر فردی به طریق متفاوتی از دیگری به احساسات خود واکنش نشان می‌دهد. شاید گاهی اوقات حفظ آرامش و خونسردی به نظر غیرممکن برسد، اما هرچه باشد باید سعی کنید کنترل خود را از دست ندهید.

خوب است این مهارت را در حساب دمو تمرین کنید. اگرچه سرمایه‌گزاری و کار با پول واقعی به لحاظ روانی کاملاً با معامله کردن با پول مجازی متفاوت است، اما برای رسیدن به تسلط باید تمرین کنید. بنابراین هرچه بیشتر معامله کنید، بیشتر با احساسات و رفتارهای خودتان آشنا می‌شوید.

زمانی که معامله موفقی انجام می‌دهید، نباید خیلی سرخوش و هیجان‌زده شوید، چرا که در این صورت ممکن است از برنامه خود منحرف شوید و اشتباهات زیادی انجام دهید. از طرف دیگر، وقتی بازار برخلاف معامله شما حرکت می‌کند نیز ناراحت و افسرده نشوید. همیشه به یاد داشته باشید که همه معامله‌گران گاهی اوقات ضرر می‌کنند، اما نکته مهم اینجاست که در بلندمدت چه چیزی عاید شما می‌شود.

چه مدت روی حساب دمو تمرین کنیم؟

هدف اصلی حساب دمو این است که برای مدتی روش‌ها، تکنیک‌ها و استراتژی‌های مختلف را بررسی کنید و آن‌ها را یاد بگیرید. بعلاوه این نوع حساب به شما امکان می‌دهد تا با پلتفرم معاملاتی آشنا شوید و انواع و اقسام اندیکاتورها را امتحان کنید. همه این‌ها تجاربی را برای شما به همراه دارند که باید برای شروع کار در حساب ریل با خود داشته باشید.

متأسفانه هیچ فرمول و قاعده مشخصی وجود ندارد. هیچکس نمی‌تواند بگوید که شما باید یک ماه در حساب دمو تمرین کنید یا یک سال. هر فردی با توانایی‌های متفاوتی این حرفه را شروع می‌کند و لذا مدت‌زمان تمرین در حساب دمو برای هر فردی متفاوت است. اینکه چه زمانی حساب دمو را کنار بگذارید و معامله کردن در حساب ریل را شروع کنید، تصمیمی است که باید خودتان به تنهایی بگیرید. اما امیدوارم این مقاله به شما کمک کرده باشد که چه زمانی برای شروع کار در حساب ریل و معامله کردن با پول واقعی مناسب است.

کار دیگری که می‌توانید انجام دهید این است که بصورت گام‌به‌گام و تدریجی پیشروی کنید. منظورم این است که بعد از مدتی که در حساب دمو تمرین کردید و وارد حساب ریل شدید، در ابتدا کار خود را با سرمایه بسیار اندکی شروع کنید. مثلا می‌توانید در ابتدای کار در حد ۲۰ یا ۳۰ دلار به حساب معاملاتی خود واریز کنید. البته با این میزان موجودی نمی‌توانید سودهای بزرگی بدست آورید، اما فرصتی فراهم می‌شود تا کار را پول واقعی را احساس کنید. به تدریج می‌توانید سرمایه خود را افزایش دهید و در نتیجه سودهای بیشتری بدست آورید.

حساب دمو و ریل تفاوت های بسیاری با هم دارند.برای اطلاع از این تفاوت ها مقاله” تفاوت‌های مهم حساب‌های دمو و ریل “را مطالعه نمایید.

 

گردآوری و ترجمه: آکادمی ویو

منبع: investingstockonline

اینستاگرام اکادمی ویو 

یوتیوب آکادمی ویو

4.8/5 - (245 امتیاز)

نوشته زمان مناسب برای مهاجرت از حساب دِمو به حساب ریِل اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

اِد سِیکوتا و برترین نکات معاملاتی در فارکس

اِد سِیکوتا و برترین نکات معاملاتی درفارکس

 از بهترین‌ها یاد بگیرید

استفاده از توصیه های بزرگان مارکت خود بخشی مهم در آموزش فارکس(اموزش فارکس) است.مانند تمام تلاش‌هایی که در زمینه‌های مختلف صورت می‌گیرد، یکی از بهترین راه‌های یادگیری و توسعه توانایی‌ها و استعدادها، پیروی از علم و دانش کسانی است که پیش از این مسیر موفقیت را پیموده‌ و به آن دست یافته‌اند. نمونه‌ای از افراد موفق در دنیای معامله‌گری بازارهای مالی، اِد سِیکوتا (Ed Seykota) است.

اِد سِیکوتا معامله‌گری هلندی است که در دهه ۷۰ میلادی در یک کارگزاری کار می‌کرد. او در آنجا موفق به ساخت یکی از نخستین سیستم‌های معاملاتی الکترونیکی شد که در آن از کامپیوترهای پانچ کارت (کارت سوراخ شده) برای آزمودن ایده‌های معامله‌گری استفاده می‌شد، و همین امر نام او را بر سر زبان‌ها آورد.

اِد سِیکوتا به عنوان یکی از موفق‌ترین معامله‌گران خودکار شناخته می‌شود. پس از اینکه در حین فعالیت در یک کارگزاری بازار آتی، اولین سیستم‌های خود را توسعه داد، از آنجا خارج شد و با استفاده از آن سیستم‌ها، مدیریت حساب مشتریان خود را به عهده گرفت.

پس از سال‌ها فعالیت در بازار و کسب سود‌های کلان،اِد سِیکوتا دیگر جایگاه خود را در تاریخ بازارهای مالی تثبیت کرده بود. در کتاب جادوگران بازار اثر جک شواگر، از او اینگونه یاد می‌شود: «قطعا دستاوردهای اِد سیکوتا باید او را در رتبه یکی از برترین معامله‌گران زمانه ما قرار دهد.»

برای اینکه قدری از نظرات و راهنمایی‌های این غول حرفه معامله‌گری بیشتر بدانید، برخی از بهترین نکات معامله‌گری اِد سیکوتا را گردآوری کرده‌ام. ادامه این مقاله را مطالعه کنید تا از دانش و خرد شخصی بیاموزید که یکی از قله‌های دنیای معامله‌گری را فتح نموده است.

در باب تحلیل تکنیکال

  • آنچه برای من اهمیت دارد به ترتیب عبارتند از: (۱) روند بلندمدت، (۲) الگوی فعلی نمودار و (۳) مشخص کردن یک منطقه خوب برای خرید یا فروش. این موارد سه جزء اصلی معاملات من را تشکیل می‌دهند. مورد چهارم که به لحاظ اهمیت خیلی از سه مورد قبلی فاصله دارد، ایده‌های فاندامنتالی (بنیادی) من است که ضررهای زیادی به من وارد کرده است.
  • در زمان ورود به معامله، یک حد ضرر برای محافظت از حساب تعیین می‌کنم. من معمولا حد ضرر را در طول اجرای معامله و پیشروی روند جابجا می‌کنم تا سود بدست آمده را تثبیت کنم. گاهی اوقات که بازار حرکات شدیدی انجام می‌دهد، با فعال شدن حد سود از معامله خارج می‌شوم. این حالت خیلی بهتر از منتظر ماندن برای فعال شدن حد ضرر در سود نیست، اما این روش باعث کاهش نوسانات حساب می‌شود و به آرامش اعصاب من کمک می‌کند. از دست دادن یک موقعیت، معامله‌گر را عصبانی می‌کند، اما از دست دادن آرامش و خونسردی، ویرانگر و مخرب است.

در باب مدیریت ریسک

  • با کمتر از ۱۰ درصد نقدینگی خالص خود کار کنید. کمتر از ۱ درصد حساب معاملاتی خود را روی هر معامله ریسک کنید. این کار باعث می‌شود نوسانات حساب معاملاتی نسبت به ارزش خالص نقدینگی، کوچک شود.
  • من معمولا به توصیه‌های سایر معامله‌گران توجهی نمی کنم. افراد مجربی که می‌گویند «شاید این منطقه فرصت مناسبی باشد و غیره» اغلب درست و زودهنگام هستند.

در باب معاملات بلندمدت

  • هرچه مدت زمان معامله کوتاه‌تر، حرکت قیمت کوچکتر. بنابراین، پتانسیل سودآوری با تناوب معاملات کاهش پیدا می‌کند. ضمنا، هزینه معاملات هم به همان میزان باقی می‌ماند. برای جبران افت سود معاملات، معامله‌گران کوتاه‌مدت بایستی قادر باشند به خوبی حدس بزنند.
  • برای اینکه مهارت‌ خود را در حدس زدن ارتقاء دهید، می‌توانید با یک دسته ورق استاندارد تمرین کنید. زمانی که مهارت لازم را بدست آوردید، احتمالا می‌توانید با معاملات کوتاه‌مدت به درآمد برسید.
  • به نظر می‌رسد میزان سودآوری سیستم‌های معاملاتی بصورت چرخه‌ای عمل می‌کند. در دوره‌هایی سیستم‌های معاملاتی پیرو روند بسیار موفق عمل می‌کنند و در نتیجه محبوبیت آن‌ها افزایش می‌یابد. همینکه تعداد نفراتی که از این سیستم‌ها استفاده می‌کنند، افزایش پیدا می‌کند و بازار از حالت صعودی و نزولی خارج می‌شود و رفتار قیمت بدون جهت می‌شود، این سیستم‌ها محبوبیت خود را از دست می‌دهند. در نتیجه معامله‌گرانی که سرمایه اندکی دارند و تجربه کافی ندارند، از بازار خارج می‌شوند. کلید موفقیت در کار طولانی و مستمر است.

در باب سیستم‌های معاملاتی

  • فکر نمی‌کنم معامله‌گران بتوانند برای مدت زمان طولانی به قوانین پایبند باشند، مگر اینکه سبک معاملاتی خود را پیاده کنند. بالاخره روزی می‌رسد که معامله‌گر باید قوانین را کنار بگذارد، آنها را تغییر دهد، یا قوانین دیگری وضع کند که بتواند از آنها پیروی کند. این مراحل به نوعی فرایند تکامل و رشد یک معامله‌گر محسوب می‌شوند.
  • کامپیوتر می‌تواند بدون پیش‌بینی یا انتظاری، سفارشات را ثبت کند. انتظارات و پیش‌بینی‌ها را شما بوجود می‌آورید. و این همه می‌تواند پایبندی شما به سیستم معاملاتی را دستخوش تغییر کند.

در باب مدیریت سرمایه

  • یک مدیر باید تصمیم بگیرد که حاضر است چه میزان ریسک بپذیرد، در چه بازاری فعالیت کند، و چقدر حجم معاملات را بر مبنای تغییرات موجودی شناور حساب، کم یا زیاد کند. این تصمیمات از اهمیت زیادی برخوردار هستند، حتی اغلب مهمتر از زمانبندی معاملات.
  • کلید موفقیت و بقای بلندمدت در بازار، تا حد زیادی به تکنیک‌های مدیریت سرمایه در ترکیب با سیستم تکنیکال معاملاتی وابسته است. در بازار هم معامله‌گران قدیمی هستند، هم معامله‌گران جسور و بی‌پروا، اما تعداد کمی از معامله‌گران هم قدیمی و هم جسور هستند.

در باب ذهنیت بَرنده

  • «انجام دادن» معاملات بسیار ساده است. کافی است تلفن را بردارید و سفارش خود را ثبت کنید. اما «باقی ماندن» در این نقش مهارت و دقت بیشتری می‌طلبد. مثل ورزشکار بودن است. تعهد و تکلیف دارد. کسانی که متعهد هستند، یک دنیا حمایت جذب می‌کنند. برای فرد متعهد، انواع کمک‌ها و مساعدت‌های پیش‌بینی نشده دست به دست هم می‌دهند تا او را به سرنوشت و جایگاهی متعالی سوق دهند.
  • شرایط محیطی خوبی وجود دارد که وقتی طبیعت در وجود ما خواسته و اشتیاق سوزانی قرار می‌دهد، ابزار و وسایل ارضای آن را نیز در اختیار ما می‌گذارد. افرادی که می‌خواهند موفق شوند اما مهارت کافی ندارند، می‌توانند به کسانی مراجعه کنند که مهارت کافی دارند تا به آن‌ها کمک کند.

گرداوری و ترجمه : آکادمی ویو

منبع: orbex

اینستاگرام اکادمی ویو 

یوتیوب آکادمی ویو 

4.9/5 - (163 امتیاز)

نوشته اِد سِیکوتا و برترین نکات معاملاتی در فارکس اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

چگونه نفرت طبیعی نسبت به اشتباه کردن را کاهش دهیم

چگونه نفرت طبیعی نسبت به اشتباه کردن را کاهش دهیم

 

مقدمه:


جمله‌ای هست که معمولا در مواقع سختی و مشکلات آن را به یاد می‌آورم:

«هر چیزی که شما را به درد سر می‌اندازد، هر چیزی که شما را آزار می‌دهد، همان معلم شماست.»

-آجاهن چاه

آجاهن چاه یک راهب بودا و متفکر تایلندی بوده است. یکی از همان افرادی که همه دوست دارند یک روز کامل پای صحبت‌هایش بنشینند و از حکمت و معرفت او بهره‌مند شوند.

و من این جمله را واقعا دوست دارم، چون این واقعیت را برای ما روشن می‌کند که مشکلات و سختی‌ها، اغلب اوقات، بهترین هدایای زندگی به ما هستند.

اما معمولا نسبت به دیدن دردها‌، اذیت شدن‌ها و عصبانیت‌های گذشته خیلی غافل هستیم. همه ما یک نفرت و گریز درونی در برابر اشتباه کردن داریم، یک گریز طبیعی از درد و رنج. به همین خاطر در مواقعی که درد و رنجی تجربه می‌کنیم، تمایل داریم کورکورانه و با ذهنی بسته به آن واکنش نشان دهیم.

در این مقاله کوتاه سعی دارم به این موضوع بپردازم که مشکلات معلم ما هستند و اینکه همواره در هر سختی و مشقتی، یک درس آموزنده برای ما وجود دارد، البته مشروط به اینکه بخواهیم آن را ببینیم.

اگر مشکلات را خیلی سطحی ببینیم، شاید این حرف درست نباشد، مخصوصا اگر:

  • شما همین الان یک معامله را بسته باشید (با سود یا با ضرر) و با خود اینطور فکر کنید که «من هیچ چیز آموزنده‌ای در این معامله نمی‌بینم.»
  • یک آدم بی‌ادب و ناراحت‌کننده را می‌بینید و با خود فکر می‌کنید «چطور ممکن است چنین آدم منفوری معلم من باشد؟»
  • ماشین یا کامپیوتر شما خراب شده و با خود اینطور فکر می‌کنید «الان هیچ چیزی برای یاد گرفتن وجود ندارد، خراب شدن این وسیله فقط اعصاب من را به هم می‌ریزد، همین و بس.»

البته می‌شود هزاران مثال دیگر مانند موارد بالا را نوشت، اما فعلا بیایید همین سه نمونه بالا را بررسی کنیم.

این افکاری که شما نسبت به آن اتفاقات و شرایط دارید، درس‌های مهمی برای شما دارند.

من هیچ چیز آموزنده‌ای در این معامله نمی‌بینم …

وقتی اینطور فکر می‌کنید، در واقع ذهن خود را برای یادگیری همه چیز می‌بندید. اگرچه تقریبا همیشه یک چیز برای یاد گرفتن وجود دارد، هر چند شما آن را نبینید.

مثلا نکته آموزشی این موقعیت می‌توانست این باشد که آرامش خود را حفظ کنید، به نحوی که معاملات موفق خیلی شما را هیجان‌زده و معاملات ناموفق هم شما را افسرده نکنند.

یا یک درس دیگر می‌توانست این باشد که روی برنامه و استراتژی معاملاتی خود تمرکز کنید.

درس دیگری هم می‌توانست باشد و آن اینکه صبور باشید (اتفاقات خوب برای افراد صبور و شکیبا رخ می‌دهد)، نظم و دیسیپلین را رعایت کنید (اتفاقات خوب برای افراد منظم رخ می‌دهد) و همچنین ریسک کنید (برای اینکه سودی بدست آورید، باید ریسک کنید).

وقتی ذهن خود را برای این چنین درس‌هایی که همیشه و همه جا هستند، باز می‌کنید، زندگی به منبعی غنی از درس‌ها و نکات آموزشی تبدیل می‌شود.

میکل آنژ در سن ۸۷ سالگی روی یکی از نقاشی‌های خود نوشت:

«من هنوز در حال یادگیری هستم»

بله، یادگرفتن هیچ‌وقت تمام نمی‌شود.

 

چطور ممکن است چنین آدم منفوری معلم من باشد؟

در این شرایط هم اگر کمی ذهن خود را باز کنید، معلم‌های زیادی حتی در آدم‌های ناخوشایند می‌بینید.

قطعا نکاتی برای یادگرفتن وجود دارد در خصوص اینکه شما چطور در برابر افراد مزاحم و نامحترم واکنش نشان می‌دهید.

اما این افراد هم مشکلات و سختی‌های خودشان را دارند و همین باعث می‌شود که در این دنیا چنین رفتار و اعمالی داشته باشند. خود این می‌تواند درسی برای شما داشته باشد.

شما یاد می‌گیرید که وابستگی‌های ذهنی این دسته افراد را ببینید که باعث نوع رفتار آن‌ها می‌شود، چون خود شما هم وابستگی‌هایی دارید که هر روز سعی می‌کنید آن‌ها را مورد بررسی قرار دهید.

شما یاد می‌گیرید که چگونه با افرادی که مشکلات زیادی دارند برخورد کنید و سپس یاد می‌گیرید که چگونه به مشکلات خودتان واکنش نشان دهید.

هیچ‌کدام از این درس‌ها آسان نیستند، اما وجود دارند، به شرطی که بخواهید آن‌ها را ببینید.

خراب شدن این وسیله فقط اعصاب من را به هم می‌ریزد و چیزی به من یاد نمی‌دهد

سختی و دردی که شما در چنین شرایطی احساس می‌کنید را همه افراد تا حدی احساس می‌کنند.

بنابراین، در بررسی مشکلات خود، می‌توانید یاد بگیرید که چه چیزی همه ما را آزار می‌دهد: وابستگی‌ها، عجول بودن، واکنش‌های کورکورانه و … . این‌ها می‌توانند درس‌های بزرگی به ما یاد بدهند که چگونه با مشکلات برخورد کنیم.

همانطور که می‌بینید، با تغییر دیدگاه (و همینطور نوع واکنش)، هر معامله‌ای که انجام می‌دهید، هر فردی که ملاقات می‌کنید، هر تعاملی که با دنیای بیرون دارید، همگی به فرصتی برای یادگیری تبدیل می‌شوند. درسی در مورد طرز برخورد با مشکلات، داشتن ذهن باز، کنجکاو بودن، درباره فرایند، درباره درک لحظه‌ای که پیش‌روی ماست، درباره وابستگی‌های ذهنی و اینکه چطور با آن‌ها کنار بیاییم، درباره ذهن‌آگاهی (mindfulness) و درک احساسات، درباره اینکه چطور احساسات خود را بپذیریم و …

همه این نکات، همیشه و در همه حال به ما ارائه می‌شود.

زمانیکه اینگونه عمل کنیم، وقتی از زاویه درستی به مشکلات نگاه شود، دیگر محدودیت یا مانعی به حساب نمی‌آیند، بلکه فرصتی خواهند بود برای یادگیری.

در نتیجه، شما می‌توانید قدری از جبهه‌گیری یا حالت تدافعی طبیعی و ذاتی خود نسبت به اشتباه کردن (یا احساس درد و رنج) را کاهش دهید و در عوض، با کنجکاوی و ذهنی باز و روشن به آن نگاه کنید.

احتمالا الان اینطور فکر می‌کنید که تمرین کردن چنین چیزی خیلی آسان نیست، اما نتایجی که از این تغییر دیدگاه بدست می‌آورید، بسیار قدرتمند خواهند بود. با این روش، شما در واقع دری به روی یادگیری برای خودتان باز می‌کنید که برای اکثر مردم بسته است و در نتیجه این اقدام، زندگی شما غنی‌تر و پربارتر می‌شود.

 

گردآوری و ترجمه : آکادمی ویو

 

4.7/5 - (121 امتیاز)

نوشته چگونه نفرت طبیعی نسبت به اشتباه کردن را کاهش دهیم اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

چرا استراتژی معاملاتی شما بعد از چند معامله منفی، باز هم می تواند خوب باشد

چرا استراتژی معاملاتی شما بعد از چند معامله منفی، باز می تواند خوب باشد

مقدمه:


در دوره های متوالی آموزش فارکس به دانشجویان متوجه یک نکته اساسی شده ام که باعث ضعف در مسیر موفقیت آنها بوده که همان عدم ثبات و پایبندی به چک لیست و استراتژی است.تاکنون چند بار این اتفاق برای شما افتاده که پس از ۵ معامله متوالی موفق، در معامله ۶اُم پول زیادی از دست بدهید، چون در آن معامله ریسک زیادی کرده‌اید؟ و چند بار استراتژی معاملاتی یا تنظیمات اندیکاتورهای خود را تغییر داده‌اید، صرفاً به این خاطر که در ۴ معامله پشت سر هم ضرر کرده‌اید و با خود فکر کرده‌اید که استراتژی شما دیگر کار نمی‌کند؟

این‌ها مشکلات متداولی هستند که بسیاری از معامله‌گران در فارکس با آن‌ها مواجه می‌شوند. بسیار مهم است به این درک برسید که احتمال وقوع معاملات متوالی منفی چقدر است و همینطور اینکه آمار و ارقام و احتمالات در حرفه معامله‌گری چطور کار می‌کند. در این مقاله به توضیح مفاهیم اساسی و مهمی در این زمینه می‌پردازیم و همچنین نکات عملی و مفیدی در اختیار شما قرار می‌دهیم تا مرتکب اشتباهات زیان‌بار و سنگینی در فعالیت‌های معاملاتی خود نشوید.

معامله‌گر خوش‌شانس

وقتی می‌بینید که یک بازیکن بسکتبال پشت سر هم ۵ یا ۶ مرتبه توپ را داخل سبد می‌اندازد و امتیاز می‌گیرد، مردم معمولا می‌گویند این بازیکن روی دور خوش‌شانسی افتاده و به نظر می‌رسد چیزی جلودار او نیست. دانشمندان این حالت را «دست خوب» می‌نامند و توضیح می‌دهند که این سلسله موفقیت‌های متوالی در بین داده‌های آماری و احتمالاتی وجود دارند و اساساً داشتن «دست خوب» یا همان «خوش‌شانس» بودن، اتفاق عجیب و غریبی نیست و علم ریاضی به همین صورت کار می‌کند. یعنی شما هر بازیکنی را که برای مدتی زیر نظر بگیرید، می‌بینید که آن‌ها هم همین خوش‌دستی و گرفتن امتیازهای متوالی را تجربه کرده‌اند.

البته اینکه این سلسله امتیازات متوالی چقدر تکرار شوند، به سطح مهارت هر بازیکن بستگی دارد و قطعا یک بازیکن حرفه‌ای نسبت به یک بازیکن معمولی این حالت را بیشتر تجربه می‌کند. اما به هر حال هر دو بازیکن این حالت خوش‌دستی را گاهی اوقات تجربه می‌کنند.

درس اول: «قانون اعداد بزرگ» به ما می‌گوید که وقوع دنباله‌های منفی و مثبت در طول یک دوره نسبتاً طولانی، یک اتفاق کاملا عادی و معمول است. بنابراین بسیار مهم است که براساس ۱ ، ۲ یا ۵ معامله منفی، در مورد سیستم معاملاتی خود قضاوت غلطی نداشته باشید و بلندمدت فکر کنید. هرگز سیستم معاملاتی خود را پس از چند معامله ناموفق تغییر ندهید.

انسان‌ها در ریاضیات مشکل دارند

ما انسان‌ها کلاً در درک احتمالات مشکل داریم، مثلا در نظر بگیرید که ما هر روز سوار اتومبیل خود می‌شویم و حتی یک لحظه هم نگرانی و استرس به خود راه نمی‌دهیم که چه اتفاقی ممکن است برای ما بیافتد. اما وقتی سالی دو بار در تعطیلات تابستان سوار هواپیما می‌شویم، مدام احساس ناراحتی می‌کنیم و اضطراب داریم. یا مثلاً در مورد برنده شدن در یک شرط‌بندی یا لاتاری بیش از اندازه مثبت‌اندیش هستیم.

اما مسئله فقط این نیست. چیزهایی که بصورت رندوم و تصادفی رخ می‌دهند، فکر و ذهن ما را به چالش می‌کشند و انسان‌ها همواره تلاش می‌کنند تا قوانین ثابتی برای این رخدادها پیدا کنند تا به نوعی کنترل آن‌ها را به دست بگیرند.

مردم در بازی craps وقتی به دنبال اعداد بزرگی هستند، نسبت به مواقعی که اعداد کوچکتری می‌خواهند، تاس را با شدت بیشتری پرتاب می‌کنند. یا مثلاً وقتی سکه‌ای پرتاب می‌کنند و چهار مرتبه خط ظاهر می‌شوند، فکر می‌کنند الان دیگر احتمال اینکه شیر ظاهر شود، بیشتر است. یا وقتی در لاتاری شرکت می‌کنند، فکر می‌کنند اگر خودشان یک عدد را انتخاب کنند، شانس برنده شدن بیشتری دارند.

در رویدادهای احتمالی که خروجی رندوم دارند، قطعیتی وجود ندارد و انسان‌ها تمام تلاش خود را می‌کنند که این احساس عدم قطعیت را از بین ببرند. دانشمندان پی برده‌اند که ایجاد احساس تسلط و کنترل، حتی اگر واقعا دانشی برای کنترل نداشته باشیم، باعث می‌شود بیشتر احساس سلامتی کنیم. البته این تغییری در نتیجه ایجاد نمی‌کند، بلکه فقط روی برداشت ما از اتفاقات و نحوه تصمیم‌گیری ما مؤثر است. افرادی که فکر می‌کنند روی نتایج رندوم یک رویداد تسلط و کنترل دارند، نسبت به دیگران کمتر ریسک‌ گریز هستند و روی شانس و احتمال موفقیت خود بیش از اندازه حساب می‌کنند. این امر در زمینه معامله‌گری می‌تواند منجر به اعتماد‌به‌نفس کاذب در تریدرهای مبتدی که آموزش لازم را ندیده اند شود.

درس دوم: متوجه باشید که هر معامله بطور کامل مستقل از معامله قبلی است.بر همین اساس همواره توصیه می کنم تصور کنید هر معامله ای که می خواهید انجام دهید تنها معامله عمر شماست که می توانید داشته باشید.  به عبارتی دیگر، نتیجه یک معامله، کاملا خارج از نتایج معاملات قبلی شماست. بنابراین، وضع کردن بعضی قوانین دلخواه با این قصد و نیت که اگر چند معامله مثبت متوالی داشته باشم شانس من در معاملات بعدی افزایش خواهد یافت، کاملا اشتباه است، اگر شخص معامله‌گر نسبت به این احساس ناآگاه باشد، می‌تواند به مثبت‌انگاری بیش‌ از اندازه منجر شود که باعث می شود در معاملات بعدی به چک لیست پایبند نمامند.

از اعتمادبه‌نفسِ کاذب خودداری کنید

خطرناک‌ترین چیزی که در مورد حالت «دست خوب» وجود دارد، این است که برداشت و دیدگاه مردم را نسبت به سطح مهارت‌های خود تغییر می‌دهد. بازیکن بسکتبالی که توانسته ۵ بار متوالی توپ را داخل سبد بیاندازد، معمولا تصمیم می‌گیرد که در دفعات بعدی توپ خود را از موقعیت‌های دشواری که احتمال موفقیت کمتری دارند، پرتاب کند و به این ترتیب، آمار گل‌های خود را خراب می‌کند و به تیم ضربه می‌زند.

تحقیقات نشان می‌دهد که اگر آخرین معامله سرمایه‌گذاران و معامله‌گران با موفقیت همراه بوده باشد، دفعه بعدی با شور و هیجان بیشتری وارد معامله می‌شوند.

اگر بعد از چند معامله موفق، حجم معاملات را با تصور خوش شانس بودن افزایش دهید به این امید که سودهای بیشتری بدست آورید، بدانید که این کار تقریبا همیشه نتایج مخربی به همراه دارد. بعضی معامله‌گران پس از اینکه بطور متوالی چند معامله موفق را تجربه می‌کنند،دست از چک لیست و قوانین خود کشیده و فکر می‌کنند که می‌توانند «احساس کنند» که حرکت بعدی قیمت به چه صورت خواهد بود. اغلب این معامله‌گران فقط با چند معامله، بخش بزرگی از سودهای حاصل از معاملات گذشته خود را از دست می‌دهند. فکر می‌کنم همه ما این حالت را تجربه‌کرده‌ایم!

درس سوم: شما بطور ناگهانی و یک شبه به یک معامله‌گر بهتر تبدیل نمی‌شوید. بنابراین، هرگز صرفاً به خاطر چند معامله موفق اخیر، رویکرد خود را نسبت به چک لیست، استراتژی، مدیریت ریسک و سرمایه تغییر ندهید.

سلسله معاملات منفی همیشه اتفاق می‌افتند

آیا پس از ۶ معامله متوالی ناموفق فکر می‌کنید استراتژی معاملاتی شما دیگر کار نمی‌کند یا شما معامله‌گر خوبی نیستید؟ بعضی معامله‌گران حتی با کمتر از ۶ معامله منفی هم نسبت به استراتژی معاملاتی خود شک می‌کنند. اگر به شما می‌گفتند اینطور نیست و شما با همین سیستم معاملاتی که الان نسبت به آن ناامید شده‌اید، می‌توانید به همه پول و ثروتی که آرزوی آن را داشتید دست پیدا کنید، چه کار می‌کردید؟ اگر معامله‌گران فقط کمی بیشتر نسبت به چک لیست و استراتژی خود پایبند می‌بودند و پس از چند معامله ناموفق تسلیم نمی‌شدند، احتمالا امروز شاهد معامله‌گران سودآور بیشتری می‌بودیم.

هر چند وقت یکبار اتفاق می‌افتند؟

(این محاسبات براساس یک سیستم با درصد موفقیت ۶۰ درصد انجام شده است)

تعداد معاملات متوالی ناموفق
یکبار در هر ۶ معامله ۲
یکبار در هر ۱۶ معامله ۳
یکبار در هر ۴۰ معامله ۴
یکبار در هر ۹۸ معامله ۵
یکبار در هر ۲۴۵ معامله ۶

 

درس چهارم: وقوع سلسله معاملات متوالی موفق و ناموفق کاملا عادی و معمول است. بنابراین خیلی زود نسبت به روش معاملاتی خود ناامید نشوید و به راه خود ادامه دهید.

در طول سلسله معاملات موفق و ناموفق، چه کارهای انجام دهیم

در طول دنباله‌ای از معاملات متوالی موفق، بسیار مهم است که گرفتار اعتماد‌به‌نفس کاذب نشوید. هرگز در این مواقع تصمیم به افزایش حجم معاملات خارج از چک لیست خود نگیرید. برای کاهش نوسانات موجودی حساب، بایستی در تعیین حجم معاملات از نظم خاصی پیروی کنید. همیشه دقت کنید که حتما از قوانین معاملاتی خود تبعیت می‌کنید و همچنین معاملات را براساس سیستم تعریف شده خود اجرا می‌کنید.

در طول دنباله‌ای از معاملات متوالی ناموفق هم همینطور است. هرگز به منظور جبران ضررهای گذشته، حجم معاملات را افزایش ندهید، چرا که در این صورت به احتمال قوی، ضررهای سنگین‌تری را تجربه خواهید کرد. نکته مهم‌تر اینکه هیچ تغییری در استراتژی معاملاتی خود ایجاد نکنید. شما تنها زمانی می‌توانید به احتمال موفقیت معاملات خود پی ببرید که در اجرای آن‌ها تا حد ممکن منظم و ثابت‌قدم باشید. به جای اینکه خیلی نگران نتیجه معاملات باشید، به این فکر کنید که چقدر خوب می‌توانید معاملات را مطابق سیستم خود اجرا کنید.

نکته: پیش از اینکه روز کاری خود را شروع کنید، ۱۰ یا ۲۰ معامله اخیر خود را مرور کنید تا نسبت به موقعیت کلی خود آگاه شوید و همچنین از ارتکاب اشتباهات احساسی جلوگیری کنید. همیشه نسبت به شرایط حال ذهن خود آگاه باشید.

 

گردآوری و ترجمه : آکادمی ویو

منبع: tradeciety/academywave

اینستاگرام آکادمی ویو

یوتیوب آکادمی ویو

دوره پرایس اکشن

4.7/5 - (591 امتیاز)

نوشته چرا استراتژی معاملاتی شما بعد از چند معامله منفی، باز هم می تواند خوب باشد اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

نظریه داو در بازارهای مالی

نظریه داو در بازارهای مالی

نظریه داو در بازارهای مالی چیست؟

نظریه داو یک نظریه مالی است که در آموزش فارکس اصل و زیربنای همبستگی شاخص ها در تحلیل تکنیکال به شمار می رود. نظریه داو می‌گوید اگر یکی از میانگین‌های بازار (مثلا میانگین شاخص‌های صنعتی یا حمل و نقل) از سقف مهم قبلی خود بالاتر برود، بازار در یک روند صعودی قرار دارد و در این صورت میانگین شاخص‌های دیگر نیز مشابه همین صعود را تجربه می‌کند. برای مثال اگر میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) از سقف میانی خود بالاتر برود، انتظار می‌رود میانگین حمل و نقل داوجونز (DJTA) نیز در یک بازه زمانی معقول از این حرکت پیروی کند.

درک نظریه داو

نظریه داو یک رویکرد معاملاتی است که توسط چارلز هِنری داو مطرح شد. داو به همراه اِدوارد جونز و چارلز بِرگ‌استرِسر شرکت داو جونز را تأسیس کردند و در سال ۱۸۹۶ میانگین صنعتی داو جونز را محاسبه نمودند. داو در چند شماره از روزنامه وال‌استریت که خود از بنیانگذاران آن بود، به توضیح این نظریه پرداخت.

داو در سال ۱۹۰۲ درگذشت و به همین دلیل او هیچگاه نظریه کامل خود را در مورد بازارها منتشر نکرد، اما بسیاری از دنبال‌کنندگان و همکاران او کارهایی منتشر کرده‌اند که می‌توان گفت بسط و توضیح بیشتری از مطالب خود داو هستند. بعضی از مهمترین مطالبی که در خصوص نظریه داو منتشر شده‌اند عبارتند از:

  • «فشارسنج بازار سهام» از ویلیام همیلتون (۱۹۲۲)
  • «نظریه داو» از رابرت رِیا (۱۹۳۲)
  • «چگونه به بیش از ۱۰٫۰۰۰ سرمایه‌گذار در سودآوری از بازار سهام کمک کردم» از جورج شفر (۱۹۶۰)
  • «نظریه داو در بازارهای امروزی» ریچارد راسل (۱۹۶۱)

داو معتقد بود که بازار سهام به عنوان یک کل، معیاری قابل اعتماد برای سنجش شرایط تجارت در اقتصاد است و افراد می‌توانند با تحلیل کلیت بازار، این شرایط را به دقت ارزیابی و جهت اصلی روندهای بازار و همچنین مسیر محتمل پیشروی هر یک از سهم‌ها را شناسایی کنند. البته این نظریه در طول تاریخ بیش از ۱۰۰ ساله خود دستخوش تحولات زیادی شده است که از جمله آن‌ها می‌توان به مباحث ویلیام همیلتون در دهه ۱۹۲۰، رابرت ریا در دهه ۱۹۳۰و جورج شفر و ریچارد راسل در دهه ۱۹۶۰ اشاره کرد. بعضی از جنبه‌های این نظریه مانند تأکید آن بر بخش حمل‌ونقل یا راه‌آهن به شکلی که در ابتدا مطرح شد، کارایی خود را از دست داده‌اند، اما با اینحال رویکرد داو همچنان پایه و اساس تحلیل تکنیکال مدرن را تشکیل می‌دهد.


اجزاء نظریه داو

در این قسمت ۶ اصل اساسی نظریه داو شرح داده خواهد شد:

۱- همه چیز در بازار (قیمت) لحاظ شده است

نظریه داو برمبنای فرضیه بازار کارآمد مطرح شده که بیان می‌کند قیمت دارایی‌ها، تمام اطلاعات موجود در بازار را دربرمی‌گیرد. به عبارتی دیگر، این رویکرد دقیقا نقطه مقابل اقتصاد رفتاری است.

بنابراین تمام عوامل مؤثر بر ارزش سهم‌ها و دارایی‌ها مانند میزان پتانسیل درآمدزایی شرکت‌ها، صلاحیت مدیران، رقابت‌ها و بسیاری دیگر بصورت قیمت در بازار جلوه می‌کنند، حتی اگر مردم از تمام یا هیچیک از این جزئیات خبر نداشته باشند. در برداشت دقیق‌تری از این نظریه، حتی رویدادهای آینده نیز به شکل ریسک در قیمت لحاظ شده‌اند.

۲- در بازار سه روند اصلی وجود دارد

بازار بطور کلی روندهایی را تجربه می‌کند که بیش از یک سال یا حتی بیشتر طول می‌کشند، مانند روند صعودی یا نزولی. در داخل این روندهای بزرگ، روندهای ثانویه‌ای وجود دارند که اغلب در خلاف جهت روند اصلی هستند، مانند برگشت قیمت (پولبک) در داخل یک روند صعودی یا صعود قیمت در داخل یک روند نزولی. این روندهای ثانویه بین سه هفته تا سه ماه طول می‌کشند. در آخر روندهای کوچکی نیز وجود دارند که کمتر از سه هفته طول می‌کشند که اکثراً نویز محسوب می‌شوند.

۳- روندهای اصلی سه فاز دارند

براساس نظریه داو، روندهای اصلی از سه فاز عبور می‌کنند. در یک بازار صعودی، این سه فاز عبارتند از فاز تجمع، فاز مشارکت عموم مردم (حرکت بزرگ) و فاز افراط یا خرید مازاد. در یک بازار نزولی، این سه فاز عبارتند از فاز توزیع، فاز مشارکت عموم مردم و فاز وحشت (یا ناامیدی).

۴- شاخص‌ها باید یکدیگر را تأیید کنند

برای اینکه یک روند تثبیت شود، شاخص‌های فرضی داو یا میانگین‌های بازار بایستی یکدیگر را تأیید کنند. به این معنی که سیگنالی که در یک شاخص وجود دارد، باید با سیگنال یک شاخص دیگر مطابقت یا ارتباط داشته باشد. برای مثال، اگر شاخصی مانند میانگین صنعتی داو جونز شروع یک روند صعودی جدید را تأیید کند، اما شاخص دیگری همچنان در یک روند نزولی قرار داشته باشد، معامله‌گران نباید تصور کنند که یک روند جدید در حال شکل‌گیری است.

داو از دو شاخص که خودش و همکاران او معرفی کردند استفاده می‌کرد، یعنی میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) و میانگین حمل‌ونقل داو جونز (DJTA). این دو میانگین با این فرض مطرح شدند که اگر شرایط کسب‌وکار خوب و سالم باشد، شاهد صعودی در DJIA خواهیم بود و در این صورت شرکت‌های حمل‌ونقل و راه‌آهن باید از کرایه حمل باری که از این شرکت‌ها بدست می‌آورند منتفع شوند. بنابراین اگر قیمت دارایی‌ها در حال افزایش باشد، اما شرکت‌های حمل‌ونقل وضعیت مطلوبی نداشته باشند، این روند احتمالاً دوامی نخواهد داشت. عکس این مورد هم صادق است، یعنی اگر وضعت درآمد شرکت‌های حمل‌ونقل مطلوب باشد، اما بازار در یک روند نزولی قرار داشته باشد، در این صورت روند واضحی بر بازار حاکم نیست.

۵- حجم باید روند را تأیید کند

اگر قیمت در جهت روند اصلی حرکت کند، حجم باید افزایش یابد و همینطور اگر قیمت در خلاف جهت روند اصلی حرکت کند، حجم باید کاهش یابد. حجم پایین نشان از وجود ضعف در روند دارد. برای مثال در یک بازار صعودی، همینطور که قیمت افزایش می‌یابد، حجم باید زیاد شود و در هنگام افت قیمت حجم باید کاهش یابد. حال اگر در همین مثال، در طول پولبک قیمت حجم افزایش یابد، می‌تواند نشان از این باشد که روند بازار در حال تغییر است، چرا که افراد بیشتری دیدگاه نزولی گرفته‌اند.

۶- روندها ادامه دارند تا زمانی که یک برگشت واضح رخ دهد

تغییر روندهای اصلی ممکن است با روندهای ثانویه اشتباه شوند. تشخیص اینکه مثلاً یک نوسان صعودی در بازار نزولی یک تغییر روند است یا صرفاً یک صعود کوتاه‌مدت و در ادامه بازار کف‌های پایین‌تری ایجاد می‌کند، بسیاری مشکل است. در اینجا نظریه داو تأکید دارد که احتیاط کنید و صبر کنید تا این تغییر احتمالی روند تأیید شود.

بعضی ملاحظات خاص

در ادامه به بیان چند نکته اضافی درخصوص نظریه داو می‌پردازیم.

بسته شدن قیمت‌ها و محدوده‌های سایدوِی

چارلز داو فقط قیمت بسته شدن کندل‌ها را مد نظر قرار می‌داد و اصلا به حرکات میان‌روزی قیمت شاخص‌ها توجهی نمی‌کرد. به عنوان مثال برای اینکه سیگنال شکل‌گیری یک روند صادر شود، قیمت تمام‌شده روز باید این سیگنال را صادر کند، نه حرکات میان‌روزی قیمت.

موضوع دیگری که در نظریه داو مطرح است، محدوده‌های نوسانی قیمت است که در تحلیل تکنیکال از آن‌ها به عنوان نواحی سایدوی نام برده می‌شود. در دوره‌های سایدوی (یا دوره‌هایی که قیمت یک محدوده افقی را طی می‌کند) حرکات قیمت محدود به یک بازه مشخص می‌شود و معامله‌گران پیش از نتیجه‌گیری در مورد حرکت بعدی قیمت، باید صبر کنند تا خط روند این محدوده شکسته شود. برای مثال اگر قیمت بالای خط حرکت کند، احتمالاً بازار روند صعودی را پیش می‌گیرد.

سیگنال‌ها و شناسایی روندها

یکی از جنبه‌های مشکل اجرای نظریه داو، تشخیص دقیق تغییر روند است. فراموش نکنید که معامله‌گرانی که با نظریه داو کار می‌کنند، در جهت روند اصلی بازار معامله می‌کنند. بنابراین خیلی مهم است که بتوانند نقطه تغییر جهت بازار را تشخیص دهند.

یکی از تکنیک‌های اصلی مورد استفاده برای تشخیص تغییر روندها در نظریه داو، تحلیل سقف و کف‌های بازار است. یک سقف بصورت بالاترین قیمت در یک حرکت و یک کف بصورت پایین‌ترین قیمت در یک حرکت تعریف می‌شود. توجه داشته باشید که نظریه داو فرض می‌کند که بازار در یک خط مستقیم حرکت نمی‌کند، بلکه از یک سقف به یک کف در حرکت است و در کل نیز در یک جهت یا روند مشخص پیش می‌رود.

یک روند صعودی در نظریه داو بصورت مجموعه‌ای از سقف‌های متوالی بالاتر و کف‌های متوالی بالاتر تعریف می‌شود. یک روند نزولی نیز بصورت مجموعه‌ای از سقف‌های متوالی پایین‌تر و کف‌های متوالی پایین‌تر تعریف می‌شود.

اصل ششم نظریه داو بیان می‌کند که یک روند تا زمانی که نشانه واضحی از تغییر آن وجود نداشته باشد، همچنان ادامه پیدا می‌کند. این اصل شباهت زیادی به قانون اول نیوتن دارد که می‌گوید یک جسم حرکت خود در یک جهت واحد را حفظ می‌کند، مگر اینکه نیرویی مانع از این حرکت شود. به طریق مشابه، بازار هم به حرکت خود در یک جهت اصلی ادامه می‌دهد، تا زمانی که نیرویی مانند تغییر در شرایط کسب‌وکار، قدرت کافی برای تغییر جهت حرکت آن را داشته باشد.

تغییر روند

سیگنال تغییر روند اصلی زمانی صادر می‌شود که بازار دیگر قادر نباشد سقف و کفی در جهت روند اصلی ایجاد کند. برای یک روند صعودی، نشانه تغییر روند عبارت است از عدم توانایی بازار برای تشکیل یک سقف جدید و به دنبال آن عدم توانایی بازار برای تشکیل یک کف بالاتر. در این شرایط، بازار از دوره‌ای متشکل از سقف و کف‌های بالاتر به دوره‌ای با سقف و کف‌های پایین‌تر رسیده است که این‌ها یک روند نزولی را تشکیل می‌دهند.

تغییر یک روند نزولی زمانی اتفاق می‌افتد که بازار دیگر سقف و کف‌های پایین‌تری ایجاد نکند. این امر هنگامی صورت می‌گیرد که بازار سقفی بالاتر از سقف قبلی و به دنبال آن کفی بالاتر از کف قبلی ایجاد کند، که این‌ها یک روند صعودی را تشکیل می‌دهند.

برای شناخت و درک بهتر از روند در مارکت مقاله” چگونه جهت روند قیمت را پیدا کنیم؟ “را مطالعه نمایید.

 

گردآوری و ترجمه : آکادمی ویو

منبع: investopedia

یوتیوب آکادمی ویو

اینستاگرام آکادمی ویو

 

4.7/5 - (72 امتیاز)

نوشته نظریه داو در بازارهای مالی اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

امید و شیوه موثر استفاده از آن برای موفقیت

امید و شیوه موثر استفاده از آن برای موفقیت

 

مقدمه:

یکی از کلمات منحصر بفرد و تاثر گذار در مورد انسان ها کلمه قدرتمند “امید” است.امید ما را مقاوم و سرسخت می‌کند.اما آیا ما برای نهایت استفاده از نیروی امید، نحوه استفاده از آنرا بلد هستیم؟

در دهه ۱۹۵۰ میلادی، دانشمندی به نام کِرت ریکتِر آزمایش جالبی انجام داد. او در این آزمایش، تعداد ۱۲ موش اهلی‌شده را داخل یک ظرفی که تا نیمه از آب پر شده بود، قرار داد.

خیلی دور از انتظار نبود که همه آن موش‌ها غرق شدند. اما هدف از این آزمایش این بود که ببیند پیش از اینکه موش‌ها غرق شوند، تا چه مدت برای نجات خود شنا می‌کنند.

آقای ریکتر در مقاله خود نوشته است: «اولین موش پس از اینکه دو دقیقه شنا کرد، غرق شد و مُرد». و دو موش دیگر هم تقریبا به همین طریق از بین رفتند. اما نکته جالب اینجاست که ۹ موش باقی‌مانده به همین سادگی تسلیم نشدند و پیش از مردن، برای چند روز در تلاش برای زنده ماندن، شنا کردند.

در مرتبه بعدی، آقای ریکتر همین آزمایش را با موش‌های وحشی انجام داد که توانایی شنا کردن داشتند. لازم به ذکر است که او این موش‌ها را به تازگی به دام انداخته بود و خیلی خشمگین و تندخو بودند. او این موش‌ها را یکی یکی داخل ظرف آب انداخت و اتفاق عجیبی افتاد: همه آن‌ها ظرف چند دقیقه غرق شدند.

آقای ریکتر از خود پرسید: «چه چیزی باعث مرگ این موش‌ها شد؟» «چرا تمام موش‌های وحشی و تندخو به محض افتادن در آب مردند، اما موش‌های اهلی که طعم آسایش را چشیده بودند، به جز تعداد کمی از آن‌ها، مدت زمان خیلی بیشتری زنده ماندند؟».

پاسخ این سؤالات یک کلمه است: امید.

امید باعث سرسختی می‌شود

همانطور که می‌بینید، موش‌های وحشی به وضوح می‌فهمیدند که هیچ راهی برای خارج شدن از آن ظرف وجود ندارد. آن‌ها فهمیده بودند که در موقعیتی قرار دارند که به هیچ طریق نمی‌توانند از خود دفاع کنند و در نتیجه تسلیم شدند.

آقای ریکتر در مرحله بعدی کمی آزمایش را تغییر داد. او چند موش وحشی دیگر گرفت و داخل ظرف قرار داد. اما این مرتبه، دقیقا پیش از اینکه بمیرند، آن‌ها را بیرون می‌کشید، برای مدت کمی نگه می‌داشت و دوباره به داخل ظرف برمی‌گرداند. او می‌نویسد: «این بار موش‌ها خیلی سریع فهمیدند که این موقعیت واقعا هم خالی از امید نیست».

ظاهراً این توقف کوتاه در آزمایش دوم، تفاوت‌ بزرگی ایجاد کرد. این موش‌ها که به آن‌ها مهلت کوتاهی داده شد، نسبت به موش‌های وحشی آزمایش اول برای مدت زمان خیلی طولانی‌تری شنا کردند. به عبارت دیگر، وقتی موش‌ها فهمیدند که محکوم به فنا نیستند و شرایط خیلی وخیم نیست، دلیلی برای شنا کردن داشتند و به این کار ادامه دادند. آن‌ها این بار خیلی راحت تسلیم نشدند.

آقای ریکتر در مقاله خود اینطور می‌نویسد: «پس از اینکه ناامیدی از بین می‌رود، موش‌ها نمی‌میرند».

قطعا انسان‌ها با موش‌ها فرق دارند، اما همچنان یک وجه تشابه باقی می‌ماند: همه ما برای اینکه به شنا کردن ادامه دهیم، به یک دلیل نیاز داریم. بنابراین، امید نقش مهمی ایفا می‌کند: امید یک مکانیزم بدوی و ذاتی بقاء است که به ما کمک می‌کند تا زنده بمانیم.

 

امیدواری مانند آرزو کردن یا رؤیاپردازی نیست

معمولا برداشت‌های نادرستی از امید وجود دارد. مردم و به ویژه افرادی که در زمینه‌های معامله‌گری و سرمایه‌گذاری فعالیت دارند، وقتی چیزی درباره امید می‌شنوند یا می‌خوانند، فکر می‌کنند منظور همان چشم دوختن به آینده، آمال و آرزوها یا یک سری حرف و حدیث‌های احساسی است. و اتفاقا نکته اصلی همین جاست.

امیدوار بودن به معنای آرزو کردن یا رؤیاپردازی نیست. امید بواسطه ارزیابی رویدادهای ممکن وجود دارد و برخلاف رؤیا و خیال، آن رویدادهای ممکن، هرچند با احتمال کم، باید وجود داشته باشند.

برای مثال، فرض کنید شما با یک ماشین تصادف کرده باشید. شما می‌توانید آرزو کنید که ایکاش با آن ماشین تصادف نمی‌کردید، اما نمی‌توانید امید داشته باشید که با آن ماشین تصادف نمی‌کردید، چون این اتفاق افتاده است. برای اینکه برای چیزی امیدوار باشید، باید احتمال وقوع آن اتفاق وجود داشته باشد. امید در یک طرف طیف واکنش‌های شما به رویدادهای احتمالی آینده است. در طرف دیگر ناامیدی (درماندگی) است.

بنابراین، به عنوان یک انسان که احتمالات را در زندگی تجربه می‌کند، شما به امید نیاز دارید. به عبارتی دیگر، نه تنها به امید نیاز دارید، بلکه بخش اجتناب‌ناپذیری از تجربیات شماست. حالا با این اوصاف، باید ببینیم به عنوان یک معامله‌گر چقدرو چگونه به امید نیاز دارید.

همانطور که گفته شد، امید به عنوان یک مکانیزم بدوی بقاء، اهمیت بسیاری دارد. اما در زمینه معامله‌گری که بایستی تصمیمات منطقی و آگاهانه‌ای گرفته شود، باید در خصوص امید کمی اعتدال ایجاد کرد.

دلیل آن هم ساده است. وقتی در کوتاه‌مدت برای بدست آوردن چیزی که امیدوار هستید آنرا بدست آورید، برمبنای حالتی از ذهن خود که گریز یا نفرت از ضرر و زیان است عمل می‌کنید که این امر باعث عدم تمرکزو عدم‌ انعطاف‌پذیری شما می شود.

بنابراین، برای اینکه در هنگام کار کردن با سیستم معاملاتی خود به هم نریزید و قوانین خود را زیر پا نگذارید، باید همواره در میانه طیف امید وناامیدی قرار داشته باشید.

این به معنای حذف کامل امید نیست. بلکه به این معنی است که شما در مورد عملکرد کلی خودتان در بلندمدت و آینده دور امیدوار هستید، اما در کوتاه‌مدت، امید شما به واسطه درک کاملی که از احتمالات دارید، به تعادل می‌رسد.

به عبارتی دیگر، شما می‌دانید که در کوتاه‌مدت ممکن است هر اتفاقی رخ دهد. منظورم این نیست که شما این نکته را فقط به صورت تئوری و روی کاغذ می‌داند، خیر، منظورم این است که شما به درک کاملی از این موضوع رسیده‌اید. به این طریق، شما دیگر برای چیزهایی که اساساً وقوع آن‌ها امکان‌پذیر نیست، بیخودی امیدوار نمی‌مانید.

این یکی از بزرگترین پارادوکس‌های زندگی است: اگر می‌خواهید در یک زمینه قوی شوید، اگر می‌خواهید نتایجی که در آینده می‌گیرید آنطور که می‌خواهید باشد، باید ذهن خود را آرام کنید و روی کارها و اقدامات صحیحی که باید انجام دهید، تمرکز کنید.

متعادل، منطقی

فرض کنید من و شما هر دو یک معامله یکسان در جهت خرید انجام می‌دهیم. اما با گذر زمان، بازار نشانه‌هایی مبنی بر حرکت به سمت پایین به ما نشان می‌دهد.

حالا ممکن است شما بگویید: «الان قیمت از همینجا نزول می‌کند و حد ضرر ما را می‌زند». و من می‌گویم: «من می‌دانم قیمت در حال پایین رفتن است، اما واقعا امیدوارم باز هم صعود کند».

هر دوی ما روی آن معامله تمرکز داریم. اما فرق ما این است که من رویکرد امیدوارانه‌ای دارم در صورتی که شما کاملا مأیوس و ناامید هستید.

حالا فرض کنید دوست مشترک ما که او هم معامله خرید داشته وارد شود و بگوید: «من واقعا می‌خواهم بازار باز هم صعود کند و این معامله با سود بسته شود، اما در عین حال آمادگی این را دارم که هر چه اتفاق افتاد را بپذیرم و بدرستی عمل کنم. چون طبق چک لیست یک بررسی کامل انجام داده ام و با داشتن یک چشم انداز بلند مدت امیدوار به موفقیت خود هستم.»

می‌بینید، من و شما هر دو دوست داریم که در این معامله سود بگیریم، همچنین هر دوی ما هم برآورد خوبی از اتفاقات آینده بازار داریم، اما تفاوت ما در رویکردی است که به بازار داریم. و من باور دارم که همین تفاوت رویکرد، اختلاف زیادی بین معامله‌گران سودآور و معامله‌گران شکست‌خورده ایجاد می‌کند.

اگر در یکی از دو انتهای طیف امید و ناامیدی قرار بگیریم، هیچ‌وقت به طرز بهینه‌ای از انرژی ذهنی خود استفاده نمی‌کنیم. در عوض، اگر یاد بگیرید که امید را از جایگاه تعادل تجربه کنید، و نه از این دیدگاه که گویی وابستگی خاصی به تحقق یک امر در کوتاه‌مدت دارید، در این صورت به مراتب از عموم مردم جلوتر خواهید بود.

ذهن‌آگاهی و جایگاه تعادل

ذهن‌آگاهی (Mindfulness) به ما یاد می‌دهد که تجربیات خود را بدون هیچ‌گونه وابستگی به آن‌ها بپذیریم. همچنین به ما یاد می‌دهد که از هر تجربه‌ای در لحظه حداکثر بهره را ببریم و همه این‌ها با این آگاهی و درک بدست می آید که بالاخره خیلی زود باید همه آنچه اکنون اتفاق افتاد را رها کنیم و اتفاقات و رویدادهای پیش‌رو را بپذیریم.

بنابراین می‌بینیم که ذهن‌آگاهی هم به ما یاد می‌دهد که امید را از جایگاه تعادل تجربه کنیم. از آن‌جاییکه تغییر در طبیعت همه چیز نهفته است، لذا هیچ‌چیزی بطور ذاتی و برای همیشه ثابت نیست، حتی احساسات ما نسبت به چیزهای گوناگون هم ثابت نیستند. فارغ از اینکه موقعیت کنونی چقدر وخیم است، هرچیزی امکان‌پذیر است.

وقتی از ذهن‌آگاهی در مسیر معامله‌گری خود کمک بگیرید، دیگر این تمایل وابسته شدن به هر معامله و هر اتفاقی، به مرور کمرنگ و ناپدید می‌شود. در این صورت ذهن شما برای هر اتفاقی باز می‌شود و آمادگی هر چیزی را پیدا می‌کند.

 

گردآوری و ترجمه : آکادمی ویو
اینستاگرام آکادمی ویو
یوتیوب آکادمی ویو
دوره پرایس اکشن
دوره فراکتالی
آموزش فارکس

4.7/5 - (74 امتیاز)

نوشته امید و شیوه موثر استفاده از آن برای موفقیت اولین بار در آکادمی ویو آموزش اصولی و هدفمند پدیدار شد.

❌